زخم برزخ: روایتی متفاوت از خواص لحظه شناس و لحظه نشناس

زخم برزخ: روایتی متفاوت از خواص لحظه شناس و لحظه نشناس

قیمت : ۶۰,۰۰۰ تومان
کتاب زخم خیابان به قلم آقای مصطفی رضایی است که توسط نشر معارف در دسته فیروزه‌ای به چاپ رسیه و به خوانندگان عزیز ارائه شده است. کتاب حاضر در دفتر نشر معارف به چاپ رسیده است.
بنی اسرائیل در کوفه

در بازارهای کوفه خبرها تند و سریع می‌پیچید. زنان در گوشه بازار روبنده‌هایشان را بالا زده بودند و با همدیگر زمزمه می‌کردند: «بعضی از مردان کوفی اسیر شایعه سازی معاویه شده‌اند و به خیمه امام در مداین ریختند و هرچه یافتند به غارت بردند و در تاریکی شب در مظلم ساباط با خنجر زهرآلود به پای ایشان زدند.

زنی که چندی پیش شوهرش را در جنگ از دست داده بود به صورتش لطمه ای زد و با گریه گفت: «اینک حال امام چطور است؟!» دیگری که پدرش با عبیدالله بن عباس به لشکر شام پیوسته بود، او را در آغوش گرفت و گفت: «فدایت شوم من چیز زیادی نمیدانم، فقط شنیده ام که ضاربین به امام گفته اند حسن! تو نیز چون پدرت کافر شدی و ما جلوی کسی که از دین خارج شده را خواهیم گرفت، هرچند با تیغ شمشیر باشد!»

مادر بشر که زنی بیوه بود و با بشر دختر و دامادش زندگی می‌کرد، با . . .
لحظه ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه چه زمانی بود؟

با تاریک شدن ،هوا مشعل‌های ورودی کوفی نمایان شد و به دستور عمر سعد کاروان باید شب را تا صبح در ورودی کوفه اتراق می‌کرد تا پس از روشنی هوا‌، اسرا به کاخ عبیدالله برده شوند. شهر محاصره شد جاسوس‌های ابن زیاد در جای جای شهر گمارده شدند تا با مراقبت شدید، و هر حرکت مشکوکی را زیر نظر داشته باشند و اجازه شورشی را ندهند.
نور خورشید که بر دیوارهای کوفه افتاد عمر سعد خود را جلوتر از کاروان به دارالاماره رساند ساعتی بعد کاروان اسرا در مراقبت شدید ماموران حکومتی وارد شهر شدند صدای طبل و بوق به هوا برخاست و پرچم‌های سپاه عمر سعد برافراشته شد. کاروان همراه با سرهای شهدا در بین بازار و کوچه های کوفه چرخانده می‌شد. گروهی از مردم گریه می‌کردند و نالان بودند و گروهی مستانه قهقهه می زدند و شادی می‌کردند و به یکدیگر تبریک می‌گفتند . . .
مرتبط با این کتاب