کتاب سرنوشت یک مرد، مجموعه‌اى از داستان‌هاى کوتاه میخائیل شولوخف، یکى از بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر شوروى است.

بیشتر آثار میخائیل شولوخف (Mikhail Sholokhov) درباره‌ى نواحى اطراف رودخانه دن است. داستان بزرگ او: «دن به آرامى جریان دارد» و «دن به میهن مى‌ریزد» معرف زندگى و روحیات مردم قزاقستان در دوران قبل از انقلاب، دوره انقلاب و بعد از انقلاب 1917 است.

وى سبکى ساده و روان دارد و نوشته‌هاى او انباشته از ضرب‌المثل‌ها و حکایات عامیانه نواحى مختلف است. شولوخف به خاطر نوشتن دن آرام و دیگر آثارش در سال 1965 جایزه ادبى نوبل را از آن خود کرد.

در بخشی از کتاب سرنوشت یک مرد می‌خوانیم:

پیرمرد ناگهان خاموش شد و در سکوتى که بین ما به وجود آمد، از حنجره او صداى گرفته‌اى شنیدم. اضطراب و هیجان پیرمرد در من هم تاثیر کرد. از گوشه چشم نگاهش کردم، ولى در آن دو چشمى که مانند خاکستر سرد و خاموش بود، حتى قطره‌اى اشک نمى‌درخشید. سرش با افسردگى به روى سینه خم شده بود، دست‌هاى بزرگش از دو طرف پهلوى او آویزان بود و آهسته تکان مى‌خورد و چانه و لب‌هاى درشتش مى‌لرزید.
آهسته گفتم:
رفیق، زیاد فکرش را مکن. مگذار این اندوه تو را نابود کند.
مثل آنکه حرف مرا نشنید و پس از آنکه با زحمت بر اضطراب و هیجان خود مسلط شد، ناگهان با لحنى خشن که با حرف چند لحظه قبلش کاملا تفاوت داشت گفت:
تا دم مرگ، تا آخرین ساعت زندگى، به خاطر رفتارى که با زنم کردم هرگز خود را نخواهم بخشید.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.