کتاب جین ایر نوشتۀ شارلوت برونته، رمان عاشقانه‌ای است درباره زندگی دختری که در کودکی والدین خود را از دست می‌دهد و پس از ناملایماتی که از بستگان نزدیکش می‌بیند به پرورشگاه سپرده و در محیط بد پرورشگاه بزرگ می‌شود.

رمان جین ایر (Jane Eyre) در زمان انتشارش مورد استقبال فراوانی قرار گرفت و محافل ادبی لندن برای شناختن نویسنده آن کنجکاوی و اشتیاق زیادی نشان دادند. امروزه، جین ایر، یکی از آثار مهم کلاسیک دنیا به شمار می‌آید و تا کنون 18 نسخه‌ سینمایی با اقتباس از این رمان ساخته شده‌اند. شارلوت برونته (Charlotte Bronte) در نوشتن این کتاب، از تجربیات زندگی خودش الهام گرفته است. او در کودکی به همراه خواهرانش برای آموزش به مدرسه شبانه روزی کاون‌بریج فرستاده شد، این مدرسه بی‌شباهت به موسسه لووود نبود که جین ایر هشت‌ سال از عمرش را در آن‌جا گذرانید. مرگ غم‌انگیز هلن برنز در داستان جین ایر نیز به مرگ ماریا برونته، خواهر شارلوت شباهت دارد.

جین ایر نمی‌تواند زندگی کسالت‌بار را تحمل کند و با اعتقاد کامل به فضیلت‌های اخلاقی قدم به اجتماع می‌گذارد. او به عنوان معلم سرخانه به خانه‌ای اشرافی می‌رود. ارباب مرموز خانه، آقای روچستر، با او رفتاری عجیب دارد، کم کم اتفاقاتی در این خانه می‌افتد که جین متوجه علت آن‌ها نمی‌شود... .

در بخشی از کتاب جین ایر می‌خوانیم:

الیزا و جیورجیانا معلوم بود طبق دستورى که به آن‌ها داده شده حتى‌الامکان با من کم حرف مى‌زدند. جان وقتى مرا مى‌دید شکلک درمى‌آورد؛ یک بار سعى کرد مرا بزند؛ اما من فورا در مقابل او ایستادم و از خودم دفاع کردم؛ و او، بیمناک از همان احساس خشم شدید و طغیان ناامیدانه که قبلا باعث خرابى حال من شده بود، بهتر دانست خود را کنار بکشد. در حالى که به من دشنام مى‌داد و با قاطعیت مى‌گفت: «جین بینى‌ام را شکست!» به سرعت از من دور شد. درواقع بینى‌اش را هدف گرفتم و با مشتم تا آن‌جا که قدرت داشتم ضربه شدیدى به آن زدم. وقتى دیدم که آن ضربه یا حالت نگاهم او را ترسانده میل شدیدى در خود حس کردم که از این امتیازم براى دادن پیشنهاد آشتى استفاده کنم؛ اما حالا دیگر دیر شده و او خود را به مامانش رسانیده بود. شنیدم با لحن گریه‌آلودى شروع به شکایت کرده گفت که چظور «آن جین ایر کثیف مثل یک گربه وحشى به من پریده» و...

مادرش با لحن نسبتا خشنى حرف‌هاى او را قطع کرده گفت: «جان، راجع به او با من حرف نزن. به تو گفتم نزدیک او نرو؛ ارزش این را ندارد که به او اعتنا کنى. من نمى‌توانم موافق باشم که تو یا خواهرهایت با او معاشرت کنید».
مرتبط با این کتاب