کتاب گاهی مجموعه دلنوشتههای عارفانه رحیم خرمی (رحی ماه) است که توسط نشر متخصصان به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب گاهی:
در مسیر به یک آبادی رسیدم که در آن، حرفها هر یک زندگی جدا از هم و بیمعنایی داشتند
گندم بود، اما همه گرسنه بودند
دریا بود، اما همه تشنه بودند
شب بود، اما همه خسته بودند
توپ بود، اما همه نشسته بودند
از یکی از آن ها پرسیدم اسمت چیست؟
گفت دال تنها هستم
از دیگری پرسیدم،
گفت الف تنهایی
و از یکی دیگر،
گفت سین بیکسی
گفتم برای رهایی از گرسنگی فکری نمیکنید؟
گفتند ما مدتهاست که گرسنهایم
گفتم یک راه دارید،
گفتند واقعا؟
گفتم بله فقط باید شما سه حرف قبول کنید که در وقت برداشت باهم باشید
گفتند همین؟
گفتم بله
با داس به جنگ گرسنگی خود بروید، وقتی که گندم برای برداشت هست
تا وقتی باهم باشید نان هست
جان هست
ایمان هست
شادی هست
آبادی هست
امید هست
آرزو هست
احساس هست
عشق هست
چند سالی در آن آبادی بودم تا جایی که حرفها باهم بودن را خوب آموختند
سپس از آن آبادی گذشتم
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران