معرفی کوتاه:کتابچه حاضر،‌ از مجموعه داستان‌های مدرن کلاسیک، دربردارنده داستان‌هایی از «مونتاگ رودز جیمز» است. جیمز استاد داستان‌های ژانر گوتیک انگلیسی است که از عناصر ارواح خبیث در داستان‌هایش بسیار بهره گرفته است. او در داستان‌نویسی از شیوه‌ای علمی و مدون بهره می‌برد. در چهار داستان این مجموعه صداهای شیطانی شنیده می‌شود، کتاب‌ها موجودات وحشتناک قدیمی را بیدار می‌کنند و عناصر و موقعیت‌های عادی به کابوس‌های شبانه تبدیل می‌شوند. جیمز که خود استاد دانشگاه کمبریج بود، با بهره‌گیری از کلیشه‌های دوره گوتیک، این سبک از داستان‌نویسی را که به داستان روح معروف است، به خوبی در قالب نسلی از نویسندگان قرن بیستم شکل داده است.

درباره کتاب
سنت برتراند دو کومنیگ شهری است که در زیر مهمیزهای رشته‌کوه پیرنه نابود شده است. ‌این شهر از تولوز زیاد دور نیست و تا حدود زیادی به باگنر دو لاشون نزدیک است. ‌این شهر تا زمان انقلاب، ‌مرکزی مذهبی بوده و کلیسای جامعی دارد که تعداد زیادی از توریست‌ها از آن بازدید می‌کنند. ‌در بهار 1883 یک انگلیسی به این محل باستانی وارد شد. ‌به سختی می‌توانم نام شهر برآن بگذارم؛ چرا که سکنه آن حتا از هزار نفر هم تجاوز نمی‌کند. ‌این مرد استاد دانشگاه کمبریج بود. ‌از تولوز به این‌جا آمده بود تا علاوه بر کلیسای سنت برتراند، ‌دو دوست باستان‌شناس‌اش - که کم‌تر از او باهوش بودند- را هم ببیند. ‌دو مرد باستان‌شناس ‌با این وعده که فردا صبح به او می‌پیوندند، ‌در هتل‌شان در تولوز باقی مانده بودند و این‌گونه برنامه‌ریزی کرده بودند که گردشی نیم‌ساعته در کلیسا آن‌ها را اقناع کرده و پس از آن، ‌هر سه، ‌سفر خود را به سمت ایش ادامه خواهند داد. ‌اما مرد انگلیسی داستان ما، ‌صبح زود وارد شهر شد و طرحی برای خود ریخت تا دفترچه‌ی یادداشت‌اش را از مشاهدات‌اش پرکرده و تعداد زیادی ورقه را در فرآیند تشریح و تصویربرداری هر گوشه از کلیسای شگفت‌انگیزی که از فراز تپه‌ی کوچک، ‌بر کومینگ مسلط است، ‌سیاه کند. ‌برای این‌که بتواند این طرح را به‌صورت قابل قبولی اجرا کند، ‌ضرورت داشت که اجازه‌ی مخصوصی از خادم جلوس کلیسا در آن روز بگیرد. ‌خادم جلوس یا خادم ظروف کلیسا(4) دقیقا مطابق با توصیفی بود که زن بی‌ادب مهمان‌خانه‌‌ی خیابان شاپو کرده بود؛ زمانی‌که از راه رسید، ‌مرد انگلیسی، ‌او را موضوعی جذاب برای مداقه و بررسی یافت. ‌این جذابیت نه در ظاهر کوچک، ‌عبوس و لاغر پیرمرد که او را شبیه به عده‌ی کثیری از محافظین کلیسا در فرانسه می‌کرد، ‌بلکه در کنجکاوی مرموز، ‌پریشانی و دستپاچگی‌اش نهفته بود. ‌مدام زیر چشمی به مرد انگلیسی نگاه می‌کرد. ‌به‌نظر می‌آمد عضلات پشت و شانه‌هایش زیر فشار عصبی، ‌مدام منقبض می‌شود.

توضیحات
«کتاب نفیس کشیش آلبریک» نوشته مونتاگ رودز جیمز(1936-1862)، نویسنده ژانر گوتیک انگلیسی است که از عناصر ارواح خبیث در داستان‌هایش بسیار بهره گرفته است. در چهار داستان کوتاهی که در این کتاب گردآورده شده است نیز این عناصر دیده می‌شود.
جیمز که خود استاد دانشگاه کمبریج بود، ‌با بهره‌گیری از کلیشه‌های دوره‌ی گوتیک، ‌این سبک از داستان‌نویسی را که اصطلاحا به داستان روح معروف هستند، ‌به خوبی در قالب نسلی از نویسندگان قرن بیستم شکل داده است. ‌هم‌چنین صاحب سبکی در روایت داستان است که امروزه به «جیمزین» مشهور شده است که از عناصر سه‌گانه‌ی معروف خود بهره می‌برد. ‌وی معتقد است که خواننده را هنگام خواندن داستان باید در چنان موقعیتی قرار داد که «گویا خود آن را تجربه کرده است.» چنان‌که با خود بگوید: «چنین چیزی برای من هم اتفاق افتاده است.»
در یکی از داستان‌های این مجموعه می‌خوانیم:
«جعبه را به خانه بردم و محتویات‌اش را بررسی کردم و پس از آن با مسوول کتاب‌خانه در مورد این‌که چه‌گونه باید آن را منتشر کنیم، ‌مشورت کردم، ‌و زمانی‌که مرا ترک کرد تا داستانی در این مورد سرهم کند، ‌مشخصات افراد مرتبط را پنهان کردم و می‌خواستم تمام آن‌چه را که در توان دارم در این راستا انجام دهم.
محتویات جعبه عمدتا شامل مجلات و نامه‌ها بود. ‌به میزان قابل توجهی باید مطالب را در کنار یکدیگر قرار داده و تصویر‌سازی می‌کردم تا بتوانم موقعیت و شرایط را برای خودم ترسیم کنم؛ چراکه درک مناسب موقعیت ضرورت داشت، ‌اما تحقیقات‌ام تا حدود زیادی به‌وسیله‌ی تصاویر عالی و متن نسخه‌ی توضیحات مجموعه‌ی کلیسای جامع آسان شده بود.
هنگامی‌که وارد جایگاه گروه سرایندگان کلیسای بارچستر می‌شوید، ‌ناگزیر از برابر مجسمه‌یی از جنس آهن و مرمر رنگ‌آمیزی‌شده که توسط سر گیلبرت اسکات طراحی شده است، ‌می‌گذرید، ‌سپس خودتان را در جایی‌که باید آن‌جا ‌را مکانی عریان که به‌صورت نفرت‌انگیزی چیده شده است، ‌توصیف کنم، ‌می‌یابید.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.