چشم هایت مجموعه‌ای بی نقص و بی نظیر از اشعار شاعر معاصر ایرانی فاطمه ایلیایی است که با ذوق و انگیزه فراوان خود این اشعار را گردآوری کرده است و مجموعه شعر چشم هایت را برای تمام کسانی که علاقه به ادبیات فارسی ایران دارند خلق کرده است.در قسمتی از کتاب چشم هایت میخوانیم:ناگهانی رفت تا آسان شود رفتن ولی ذره ای از درد دوری هم شدیدا سخت رفت یک نفر بالابلندم بود اما پست رفت چون که بین او و من دنیایی از فرق است رفت یک نفر رفت است اما مانده در جانم هنوز معنی رفتن اگر چیزی به جز این است، رفت در دلم حالا که رد خوب آمال است رفت حس پرواز از دل مرغی که بی بال است رفت هرکسی حال مرا دید است، می گوید: ببین! دلبرش بااینکه او را دید بدحال است، رفت
****تابستان در جان مان سرمای غول آساست تابستان کولاک سنگین پیش روی ماست تابستان در روح مان کافور را تزریق می کردند با فصل هایی که پر از سرماست تابستان تو تازه از راه آمدی خوش آمدی اما فصل زمستان هم هنوز اینجاست تابستان بر نعش های یخ زده، سرمازده، بی روح گرمای بیش ازحد تو، بیجاست تابستان خیلی هوا گرمست اما دست های ما در دست های خالی از گرماست تابستان****ما اشک های یخ زده در بغض مان هستیم افزایش قندیل ها غوغاست تابستان اینجا نه تنها تو، تمام خوبی این سال از این بهارش لااقل پیداست تابستان جز فصل هایی که برای ما نمی گردند، شکل تمام فصل ها زیباست تابستان دیروزها را با کمی خورشید سر کردیم این روزها، تاریکی فرداست تابستان شاید فقط من شهر را تاریک می بینم یا چشم من عمریست نابیناست تابستان فرقی ندارد... در دل هر فصل می میری

وقتی فقط عمرت به این دنیاست تابستان
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.