وظایف و اختیارات پلیس در جرائم اخلاقی ویژه زنان و کودکان
قیمت : ۸۰,۰۰۰ ریال
کتاب وظایف و اختیارات پلیس در جرائم اخلاقی ویژه زنان و کودکان نوشته یوسف فلاحی، به بررسی انواع جرایم اخلاقی، جرائم علیه خانواده، رابطه نامشروع، بد حجابی و جرائم جنسی میپردازد.
ﭘﻠﻴﺲ ﺳﺎزﻣﺎنی اﺟﺘﻤﺎعی اﺳﺖ ﻛﻪ وﻇﻴﻔﻪ اﺻلی آن ﺣﻔﻆ ﻧﻈﻢ و اﻣﻨﻴﺖ است. در اﻳﻦ ﻧﮕﺎه ﭘﻠﻴﺲ دارای ﺳﺎﺧﺘﺎری اﻗﺘﺪارﮔﺮ اﺳﺖ. با توجه به اهمیت موضوع پلیس، مطالعه به منظور بررسی وظایف و اختیارات پلیس در جرائم اخلاقی ویژه زنان و کودکان انجام گرفت.
ماموران پلیس قبل از مقامات قضایی از وقوع جرم مطلع میشوند و تحقیقات مقدماتی را به عمل میآورند، آنان شب و روز در خیابانها و مجامع عمومی هستند و با چشمانی باز به حوادث قریبالوقوع مینگردند از طرفی در تحقیقات مقدماتی کودکان و زنان نباید مورد توبیخ و سرزنش قرار گیرند، برخورد ماموران با آنان باید آمرانه و همراه با عطوفت و مهربانی باشند، پلیس در بیشتر کشورهای مترقی بعد از آشنایی نسبی لازم با علوم تربیتی کودکان و زنان، جرم شناسی، قوانین خاص کودکان و زنان و کنواسیون بینالمللی مرتبط با حقوق کودک را فرا گرفته و به ایفای نقش خود در این زمینه میپردازد.
تحقیقات جرم شناسان نشان میدهد که مهمترین علل ارتکاب بزه از طرف کودکان و زنان، علل روانی، اخلاقی و عاطفی است و همین امر منجر به حساسیت بیش از حد آنان میشود. لذا ضروری است که پلیس در جرایم اخلاقی زنان و کودکان از ویژگیهای خاص و منحصر به فردی برخوردار باشد، چرا که اگر پلیسی که وظیفه برخورد با کودکان و زنان معارض قانون را عهدهدار است و فاقد ویژگیهای الزام باشد در برخورد و مواجهه با کودکان موفق نبوده و نمیتواند نقش سازنده و اصلی خود را که حمایت و هدایت این اشخاص است ایفا کند.
در بخشی از کتاب وظایف و اختیارات پلیس در جرائم اخلاقی ویژه زنان و کودکان میخوانید:
اعمالی که انسان انجام میدهد اگر مخالف اخلاق، وجدان، عدالت و قانون باشد، جزای آن با سرزنش، نکوهش، تنبیه، تادیب و مجازات همراه خواهد بود. بحث بر سر منشا پیدایش قوانین کیفری و دلایل وضع مجازاتهاست.
در واقع میخواهیم بدانیم چرا بشر برای برخی رفتارها مجازات تعیین کرده است و آیا این اقدام با گرایشهای اخلاقی او متناسب است؟ برخی حقوقدانان در پاسخ به این سوال مستقیما به مقوله اخلاق اشاره کردهاند. پروفسور گارو درباره موجبات پیدایش قوانین کیفری میگوید:
دو عامل موجب پیدایش قوانین کیفری و مسئولیت گردیده است:
اول عامل اخلاقی که راهنمای بشر است و دوم آزادی بشر برای تنظیم اعمال و رفتار خود با این عامل اخلاقی. در واقع در بین مباحث مختلفی که در حوزه اهداف مجازاتها مطرح است هدف اخلاقی بسیار مورد توجه است. در این میان شاید ایمانوئل کانت فیلسوف قرن هجدهم آلمان بیشتر به این موضوع پرداخته باشد. مکتب عدالت آرمانی یا عدالت مطلق در واقع بحث درباره نسبت رفتارهای غیر اخلاقی و مجازاتهاست.
کانت معتقد است عدالت و اخلاق ایجاب میکند که بزهکار کیفر ببیند. از طرفی «ژوزف دو مستر» نیز برای جنبه اخلاقی مجازات نهایت اهمیت را قائل بوده است. برخی حقوقدانان معاصر هم معتقدند در شرایط فعلی نیز این هدف هرگز از نظر مقنن به دور نبوده است و به همین جهت هرچه جنبه ضد اخلاقی جرم بیشتر باشد، مجازات تعیین شده شدیدتر است. مثلا در جرائم بر ضداخلاق و عفت عمومی چون جرم زنای به عنف با محارم دارای بار ضد اخلاقی شدیدتری است، لذا مقنن هم مجازات شدیدتری برای آن در نظر گرفته است (وارسته. 1394، 74).
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران