هوشمندانه بیندیشیم، هوشمند عمل کنیم؛

هدف کتاب هوشمندانه بیندیشیم تا هوشمندانه عمل کنیم نوشته جیم نایتینگل، واکاوی و تحلیل اشتباهات ناآگاهانه است و با بیان چهار عادت فکری نادرست به نام‌های تفکر رویایی، تفکر اسطوره‌ای، تفکر سلطنتی و تفکر قبیله‌ای، ناخودآگاه ما را نشانه می‌گیرد و تلنگری می‌زند که، آری ما هم ممکن است دچار اشتباهاتی شویم که هرگز فکرشان را هم نمی‌کردیم.

افراد باهوش هم گاهی اشتباهاتی می‌کنند، اشتباهاتی که حتی در وهلۀ اول ایده‌های خوبی به‌ نظر می‌رسند. چرا از رهبران کسب‌ و کار، اشتباهات حیرت‌‌انگیزی سر می‌زند که سبب از دست رفتن وفاداری مشتریان می‌شود؟ جیم نایتینگل، در جایگاه مشاور امور کسب‌ و‌ کار، اشتباهات افراد باهوش را در کتاب پیش رو ریشه‌‌یابی کرده و به سوال گفته‌ شده پاسخ داده است.

به بیان او، چگونگی فرآیند اندیشیدن سبب بروز اشتباه می‌شود و در ورای اشتباهات مشابه، می‌توان به الگوهای مشابهی از اندیشیدن پی‌ برد. بدین‌ رو، تعمق در این کتاب، می‌تواند شیوۀ تصمیم‌گیری شما را بهبود دهد و چه بسا جرقه‌ای باشد برای رهایی از اندیشه‌های سست‌ بنیاد، اندیشه‌های دژخیمی که گاه رنگ اسطوره به خود می‌گیرد، گاه در وهم انسان لانه می‌کند و گاه برای بودن و ماندن، دست به دامان باور‌های نابخردانه می‌شود.

جیم نایتینگل (Jim Nightingale) در این کتاب اشاره می‌کند که اشتباه، گاهی ناخودآگاه رخ می‌دهد که این از سمج‌ترین الگوهای فکری است، اما در کتاب هوشمندانه بیندیشیم تا هوشمندانه عمل کنیم (Think smart act smart) این قبیل الگو‌ها به خودآگاه ما آورده می‌شود و بدین‌ ترتیب، نویسنده گنجی به نام آگاهی را به ما پیشکش می‌کند. زمان نیز منادی اشتباهات ناشناخته است؛ چه بسا ما هم دچار اشتباهاتی شویم که آیندگان بهتر از ما آن‌ها را درک کنند. مجلۀ بیزد کتاب پیش رو را به جهت معرفی الگو‌هایی که سبب شکست باور نکردنی مدیران می‌شود، کتابی بسیار اثر گذار در عرصۀ کسب‌ و‌ کار معرفی کرده است.

اگر شما فکر می‌کنید که افراد بسیار باهوش هرگز دچار اشتباهات بسیار پیش پا افتاده نمی‌شوند، در اشتباهید، مدیران و رهبران با تجربه به خوبی می‌دانند که اشتباهی ساده چگونه ریشه می‌دواند و پایه‌های موفقیت فردی و جمعی را سست می‌کند. یکی از تفاوت‌های سرنوشت ساز افراد با تجربه با یکدیگر در این است که برخی تجربه را با گذر زمان و ناآگاهانه به دست می‌آورند و برخی دیگر آگاهانه و بی‌آنکه دچار اشتباه شوند، تجربه را می‌آموزند. جیم نایتینگل با بیان مورد پژوهی‌های عینی و ملموس از تجربه‌ها و عادت‌های فکری نادرست، گنجی ارزشمند به نام تجربه به ما می‌دهد و ما را از الگوهای اندیشیدن آگاه می‌کند.

در بخشی از کتاب هوشمندانه بیندیشیم تا هوشمندانه عمل کنیم می‌خوانید:

افراد باهوش به تکنیک‌های جدید اثبات‌ نشده اطمینان دارند، زیرا به نظرشان درست می‌آید. تفکر رویایی همان چیزی است که باید آن را نادیده بگیریم. تفکر رویایی فقط بعد تاریک خوش‌بینی است و یک باور عمومی که ما می‌توانیم کارها را به‌ خوبی انجام دهیم. روان‌شناسانی که دربارۀ خوش‌ بین بودن مطالعه می‌کنند، می‌گویند: افرادی که در صدر هر رشته‌ای قرار دارند و موفق‌اند، افراد خوش‌بینی هستند. این بدان خاطر است که هر زمان که شکست می‌خورند، دوباره تلاش می‌کنند و مطمئن هستند که نهایتا آن را به دست خواهند آورد.

خوش‌بینی برای حیات انسان یک ویژگی ضروری و اساسی است. بدون خوش‌بینی انسان هرگز از غار خارج نمی‌شد و به زندگی غارنشینی خود خاتمه نمی‌داد. تنها یک انسان خوش‌بین می‌تواند به یک بوفالو نگاه کند و بگوید «من می‌خواهم این حیوان را بکشم و بخورم». چه‌ بسا اولین افراد انگشت‌ شماری که سعی کرده‌اند به نادیده گرفتن دیگر بخش‌های زمین برای زندگی پایان دهند، به ارزش خوش‌بینی به‌ عنوان یک خصیصه آگاه بوده‌اند.

گاهی اوقات، یک سازمان، خوش‌بینی خود را از دست می‌دهد. این مسئله زمانی اتفاق می‌افتد که سازمان پیوسته شکست ‌می‌خورد، زمانی که کارکنان اخراج می‌شوند و زمانی که به نظر می‌رسد مدیر پاسخی برای این مسائل ندارد. اگر شما در چنین سازمانی کار می‌کنید با شما همدردم؛ زیرا من هم چنین شرایطی داشتم.