نوادر و متفرقات (بخش متفرقات) (جلد هفتم)

معرفی کوتاه:
خواب سیده سکینه خانم طباطبائى
در 29 ماه صفر سال 1386 در روز آخر روضه دخترم امینه خانم در شهر قدس من صحبت کردم و براى خانمها مسائل گفته و موعظه کرده و درنهایت چون روز شهادت امام رضا علیه السلام بود، به امام رضاعلیه السلام توسل نمودم ، چند روز بعد دخترم امینه گفت: بابا یک نفر سیده خانم هست به نام سکینه طباطبائى که آن روز در مجلس روضه حضور داشت باگریه شدید گفت : از مجلس شما که رفتم شب خوابیدم در خواب دیدم درمجلس روضه شما هستم ، ناگهان یک نفر سید نورانى که من تا آن روز شخصیت چنانى با آن نورانیت ندیده بودم وارد شد و مستقیما رفت پیش حاجى آقا روبرو نشست و حاجى آقا در دستش دو جلد کتاب بود و با زبان عربى باهم صحبت زیاد نمودند و من هم پشت سر آن آقا نشسته گریه مى کردم و به من متوجه شده و فرمود: زیاد گریه نکن چشمهایت خراب مى شود تو که هرهفته نزد من هستى ، دوباره با حاجى آقا به صحبت ادامه دادند و مى دانستم راجع به آن کتاب صحبت مى کردند ، حاجى آقا آن دو جلد کتاب را به آن آقا تحویل داد و ایشان هم تحویل گرفتند و چون آش شما را من تقسیم مى کردم آن آقا به من فرمود: به هرکس که از آش مى دهید هم نامش را بنویسید و هم آن را مهر نموده به من دهید و ما هم به این دستور عمل کردیم و تمامى آنها را لاى کتاب حاجى آقا گذاشت و با خود برد، در این حال من به صداى گریه خودم از خواب بیدار شدم . البته آن دو جلد کتاب (سیماى جهان در عصر امام زمان علیه السلام ) است که در باره حالات و نحوه مدیریت و حکومت آن حضرت بعد از ظهور نوشته‏ام که انشاءالله مورد قبول آن آخرین امید قرار گرفته است و امتیاز آن را مسجد مقدس جمکران قم از من گرفت و خودشان چاپ کردند که خدا را شکر مورد قبول اقشارمختلف جامعه قرار گرفته است که در مدت یک سال دوبار با تیراژ بالا 16 هزار جلد چاپ شده است والحمدلله.