و خدا جهان را بر عقل نهاد، و عقل را در آغاز و انجام جهان، به راستی و پاکی و درستی نهاد، و در اذهان، شناخت را بر عقل استوار گردانید، و همه قوه‌های ادراک را در ذیل عقل گنجانید تا از ترکیب عقل با قوه‌های ادراکی، قوه شناخت مستقر شد، و شناخت را در درون کائنات، به عقل اذهان سپرد و در تمامیت نظام احسن به عقل جهان ارجاع داد تا کائنات خردمند و مسئول، از یک سو، در درون نهاد عقلی خویش به نقد و اکتشافات بپردازند و از راه نقد عقل به عقل، قوه شناخت را به کار اندازند تا عقل اذهان از حیث درون استکمال یابد و از دیگر سو، به نظام احسن در خارج اذهان راه یابند و عقل آنان مسیرهای جهان را بپیماید و عقل جهان را شناسایی کند تا در رفت و برگشت شناخت، بین عقل اذهان و عقل جهان، دانایی‌ها و داوری‌ها به سنجش گرفته شوند و سفته گردند. بر این پایه و بدین شیوه، دانایی پدید می‌آید و عقل شناختاری دانا می‌شود، نیز بر این پایه و بدین شیوه خردمندی پدید می‌آید و عقل انگیختاری که از قانون اخلاق برانگیخته می‌شود، به راهنمایی قوه اختیار می‌پردازد و سرانجام اراده را در راستای دانایی و نیکی، بی‌هیچ تحمیل دترمینیستی و بی‌هیچ جبر دینامیکی، به شیوه آزاد و مسئول تعین می‌دهد. فصل‌های کتاب عبارتند از: اول: مختصات و احکام شناخت‌شناسی دوم: ماهیت شناخت سوم: انقسامات شناخت چهارم: عناصر شناخت پنجم: منطق سنجش و اکتشافات ششم: دستگاه دانش در قوه شناخت هفتم: نظریه سنجش‌گرانه اکتشافی شناخت هشتم: تحلیل نظریه شناخت ترانسندنتال کانت و نقد آن بر پایه نظریه سنجش‌گرانه اکتشافی شناخت نهم: تمایز نهادینه نظریه سنجش‌گرانه اکتشافی شناخت از نظریه شناخت ترانسندنتال کانت دهم: تمایز نهادینه نظریه سنجش‌گرانه اکتشافی شناخت از نظریه‌های فلسفه پس از کانت.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.