نفس شیطان
قیمت : ۶۲,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:کتاب حاضر، مشتمل بر «نفس شیطان»، «خانه روبهرویی»، «نگهبان»، «جامعهای دیگر»، «مثل خورشید»، «نامههای عمر»، «چهلسالگی» و «به ارزش نیم روپیه» است. این نویسنده به زلال نویسی با آمیزه کنایه، تغزل، خرد نمایی و طنزی دلربا شهره است، او برجستهترین نویسنده هندی تبار نسل خود بود که بارها تا یکقدمی تصاحب جایزه نوبل پیش رفت و البته در فهرست صد رمان برتر جهان قرار گرفت. در روزنامه «دیلی تلگراف» نیز نام کتابی از وی به چشم میخورد. کتابهایش اغلب در باب زندگی شخصیتهایی است که غالبا سستنهاد و پستفطرت در شهر کوچک ساختهوپرداخته ذهن خویش بهنام «مالگودی» با شاخصههای شهرهای میسور و بنگلور که سادگیهای سنتی زندگی روستایی است. داستانهای این مجموعه تفاوتی در بنمایه خود با سایر داستانهای «نارایان» دارد و آن اینکه این داستانها اکثرا از جنبه رئالیستی قویتر برخوردار بوده و جز چند اشاره گذرا ذکری از شهر «مالگودی» در آن دیده نمیشود.
درباره کتاب
اسیپورام کریشنا ناراین، رمان نویس داستان کوتاه پرداز، ناشر و مقاله نویس هندی بود او که به زلال نویسی با آمایزه کنایه، تغزل، خردنمایی و طنزی دلربا شهره است برجسته ترین نویسنده هندی تبار نسل خود بود که بارها تا یک قدمی تصاحب جایزه نوبل پیشرفت و البته در فهرست صد رمان برتر جهان از دید روزنامه دیلی تلگراف نیز نام کتابی از وی به چشم می خورد. کتاب هایش اغلب در باب زندگی شخصیت هایی است غالبا سست نهاد و پست فطرت در شهر کوچک و ساخته و پرداخته ذهن خویش به نام مالگودی با شاخصه های شهرهای میسور و بنگلور که سادگی های سنتی زندگی روستایی هند در آنها تحت الشعاع عادات مدرن غربی قرار گرفته است.
توضیحات
«نفس شیطان» دربردارنده 8 داستان کوتاه از ر. ک. نارایان(2001-1906) نویسنده و روزنامهنگار هندی است.
بیشتر آثار نارایان در شهری کوچک به نام «مالگودی» - که ساختهی ذهن نویسنده است- میگذرد؛ شهری که یادآور شهرهای «میسور» و «بنگلور» هند است که بافت سنتی و سادگی زندگی روستایی هند در آنها تحتالشعاع فرهنگ مدرن غربی قرار گرفته است. شخصیتهای داستانهای نارایان، اغلب ضعیفالنفس و پستاند که با نثری بیپیرایه و ساده و بدون تکلف، با آمیزهیی از کنایه، تغزل، و طنزی شیرین که از ویژگیهای بارز آثار اوست روایت میشوند.
در یکی از داستانهای این کتاب میخوانیم:
«سم، مسوولیت نگهداری مرا از زمانیکه از اتاق نمایش عمل جراحی در کلینیک چشمپزشکی مالگودی که با روشهای پیشرفتهیی انجام شده بود، با چشمانی پدگذاشته، باندپیچیشده که با چسبهایی محکم شده بود، خارج شده بودم، بر عهده گرفته بود. من یک هفتهی دیگر – نابینا- در تخت باقی ماندم و در طول این مدت، سم در قبال روزی هشتروپیه به جای چشمهای من کار میکرد.
بهنظر میآمد او یک «پرستار مرد» مجرب باشد؛ اصطلاحی که خودش از آن متنفر بود، و اعتقاد داشت که در اصل، پرستاری شغل مردها است و زنان شاغل در این کار، کمکاری میکنند. حتا زمانیکه زنی بهعنوان پرستار به اتاقام میآمد، او حالت خصمانه و مبارزهطلبانهیی به خود میگرفت و زمانی که زن میرفت این مرد چیزی برای گفتن داشت: «این خانم، باعث میشه که مغز آسیب ببینه؛ شرط میبندم که بیمار هیچ وقت نمیخواد دوباره اون رو به خونهش راه بده.»
اگر کسی میخواست از روی حرفهایی که سم میزد قضاوت کند، او وجههی پرستاریاش را از دست میداد. او بهطور مستمر به موضوعات نظامی، دستورات، مانورها، وظایف خستهکننده و رژهها اشاره میکرد. اینکه او در ارتش چه میکرده است، هیچگاه برایم آشکار نشد.»
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران