مشروطیت ایران و رمان فارسی جلد 4
قیمت : ۱۱۹,۰۰۰ ریال
کتاب مشروطیت ایران و رمان فارسی (جلد 4) اثر مسعود کوهستانی نژاد، بخشی از مجموعه ادبیات عصر مشروطیت است که سیر آشنایی ایرانیان با تحولات ادبی دنیای جدید و افزوده شدن سبک داستاننویسی مدرن به ادبیات ایران را بررسی مینماید.
در این کتاب چهار رمان دیگر از دورهی مشروطه به نامهای نیرنگ سیاه، پهلوان زند، ایام محبس و سفیدپوشان بررسی و گردآوری شدهاند.
پس از شروع ترجمه و انتشار رمانهای اروپایی در ایران از اواسط دورهی ناصرالدین شاه و به ویژه با تشدید فعالیت دارالترجمهی خاص همایونی از سال 1300 قمری به بعد در رابطه با ترجمهی رمانها، زمینهی لازم برای آفرینش ادبی ایرانیان جهت رماننویسی فراهم شد.
هنگام شروع این آفرینشها علاوه بر فعالیتهای مترجمان در داخل کشور، حضور بسیاری از اهل فرهنگ و ادب ایران در خارج از کشور و مناطق پیرامونی، کمک بزرگی به شروع رماننویسی ایرانیان کرد. در سالهای مورد بحث، یعنی اواخر دورهی ناصرالدین شاه، گروههای بزرگی از ایرانیان در نقاط مختلف سکونت داشتند. در قفقاز، آسیای میانه، عثمانی و استانبول، عتبات، مصر، فلسطین و لبنان، چندین شهر و ناحیهی هندوستان جمعیت زیادی از مهاجران ایرانی زندگی میکردند.
در میان این افراد، تعداد قابل توجهی از اهل فرهنگ، ادب و هنر ایرانی نیز وجود داشتند که به دلیل وجود فشارها، سانسورهای دولتی و فضای بستهی اجتماعی در ایران، امکان فعالیت نداشته و از کشور مادری خود مهاجرت و به مناطق اطراف اقامت کرده بودند و به فعالیتهای فرهنگی خود ادامه میدادند. ظهور نوشتارهای فارسی زبان در این جمعیت (از جمله اختر استانبول، کلکته و قاهره) بزرگترین دستاوردهای فعالیت فرهنگی ایرانیان ساکن در مناطق و کشورهای فوقالذکر است. این افراد نقش بسیار پر رنگی در انقلاب فرهنگی مشروطیت و عمق بخشیدن به آن دارند.
در بخشی از کتاب مشروطیت ایران و رمان فارسی (جلد 4) میخوانیم:
در خواب ممکن است انسان خود را در میان یک باغ با طراوتی، در دامنه معطر کوهی، در وسط یک جزیره، در ساحل یک دریایی، در حواشی سبز یک رودخانه ببیند که نشسته، به زمزمه طیور به نعرۀ امواج دریا، به همهمۀ اشجار باغ؛ به نالههای ملایم جویبار، به ضجههای شکایتآمیز آبشار گوش میدهد و طبیعت زیبا را در اعماق بیپایان آسمان، در سیمای برافروخته گلها، در سطح زمرد فام چمنها، در ترنمات عاشقانه نسیم و شاخسارها، در عظمت و رفعت کوهها و در ابرهای ملون حواشی آسمان، تماشا کند. ولی خوابهای محبس هم غالبا مانند خوابهای بیرون نیست. احلام اینجا غالبا با آشفتگی و پریشانی ممزوج است. از آن رویاهای مطبوعی که شبهای بهار تا صبح در آغوش انسان است، اینجا کمتر دیده میشود. قطعا چاقی، چوبه دار و مقصر سیاسی، حبس تاریک یا تبعید و اعدام را در خواب میبیند.
دیشب نزدیک صبح خود را در جزیره دیدم که یک بهار پر از طراوت و زندگی بخشی از هر سو آن را در آغوش گرفته است، اشعه آفتاب از خلال شاخسارهای انبوه زمین، جنگل را نقاشی کرده و با سایه برگها بازی میکرد. سطح جزیره در زیر علفهای خودرو و گلهای رنگارنگ صحرایی مستور بود. به واسطه تابش آفتاب، زنگار خفیفی با رنگ سبز آنها ممزوج شده و یک رنگ پسته بدیعی را نشان میداد و از آنجایی که من نشسته بودم، بر اثر وزش نسیم، مانند دریای مواجی به نظر میرسید.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران