مشروطیت ایران و رمان خارجی جلد 4
قیمت : ۹۹,۰۰۰ ریال
مسعود کوهستانی نژاد در کتاب مشروطیت ایران و رمان خارجی (جلد 4)، از زیر مجموعههای ادبیات عصر مشروطیت، به بررسی سیر آشنایی ایرانیان با تحولات ادبی دنیای جدید و تغییر ذائقهی ادبی در سالیان پیش و پس از انقلاب مشروطه پرداخته است.
این کتاب دو رمان خارجی ماگدولین و گرازیلا که در دوران انقلاب مشروطه منتشر شدهاند را گردآوری و به طور خلاصه با نگاهی دقیق نقد کرده است.
در باور عوام دو مفهوم انقلاب مشروطه و انقلاب سیاسی با هم عجین هستند. در نظر عموم، انقلاب مشروطیت، شکلگیری ساختار جدید در حکومت، دولت ایران، وقایع و بحرانهای سیاسی مربوط به آن میباشد. ولی سلسله وقایع مزبور، تنها وجه سیاسی انقلاب مشروطه است و نه کلیت آن. انقلاب مشروطه، یک انقلاب عظیم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که ظهور وجه فرهنگی آن مقدم بر پیروزی وجه سیاسی آن محسوب میشود.
رویداد عظیمی که از آن با عنوان انقلاب مشروطیت یاد میشود، به تغییرات اساسی در نگرشها و تفکرات افراد و گروهها منتهی شد. فرقی نمیکند این انقلاب را قبول داشته باشیم یا خیر؛ در هر دو حالت، تحولات فرهنگی گستردهای از چند دهه قبل از پیروزی سیاسی انقلاب مشروطه در ایران آغاز شده بود. این تحولات، یکی از بنیانهای اصلی انقلاب مشروطه و پشتوانه اصلی پیروزی سیاسی آنها بودند. در این چارچوب، بستر فرهنگی، فکری و عقیدتی مشروطیت شکل گرفته، گسترش یافته و به شکل کاملا ملموسی در میان جامعه فرهنگی و طبقه تحصیل کرده و دولت مردان گسترش یافت.
در بخشی از کتاب مشروطیت ایران و رمان خارجی (جلد 4) میخوانیم:
مکتوب مرا خواه تو بخوانی و خواه پاره کنی به حال من فرقی نمیکند زیرا مطلبی که لایق دانستن و مطالعه تو باشد در آن یافت نمیشود. خبری که میتوانم برایت بنویسم این است که شکوفهها تبسم آغاز کردهاند و در حینی که مشغول تحریر این مکتوب هستم نسیم ملایم، روایح نخستین بنفشهها و زنبقها را به پنجرهام میرساند.
اگر اینگونه اخبار را بیمعنی میدانی میتوانم یک خبر دیگر برایت نقل کنم و آن اینکه در یکی از غرفههای طبقه فوقانی عمارت ما جوانی مسکن گزیده است که نام او «استیفن» است که دارای اطوار حرکاتی غریب میباشد و از مردم چنان دوری و اجتناب میورزد که هرکس او را ببیند حدس میزند آدمی مفلوک و بدبخت است. هر روز صبح از اتاق خود فرود آمده به باغ میرود و کتابی در دست دارد که هرگز آن را عوض نمیکند. وقتی مینشیند و مشغول قرائت میشود چشم خود را به سطر اول انداخته و دیگر از آن سطر جلوتر نمیرود. هرکس در این وقت او را میبیند تصور میکند سرگرم مطالعه است لیکن در حقیقت چشم او به کتابش نیست و خیره بر سطح زمین مینگرد یک دفعه مرا دید و سر خود را بلند کرده سلام و تعارف مختصری کرد و بعد از جا برخاسته قدری میان درختها گردش کرد و باز به اتاق خویش مراجعت نمود بدین جهت تاکنون رابطه آشنایی میان من و او حاصل نشده و شاید بعدها هم هیچوقت با هم آشنا نشویم زیرا نه من اصرار به شناسایی او دارم و نه او میل به معرفی خود.
اگر تو هم همان سوالی را بکنی که زنها عموما در این قبیل موارد میکنند، جواب تو این است که این جوان وجاهت صوری ندارد و قیافه او جذاب نیست بلکه به عکس منظری تار و خشن دارد و انسان را از مشاهده عارض وی تنفری حاصل میشود.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران