مردی بر بلندای تاریخ
قیمت : ۹۹,۰۰۰ ریال
در بخشی از کتاب می خوانیم
یکی با ضرب مشت بر در میکوبید، صدای لخ لخ سرپاییهای کربلایی شنیده میشد، محمدتقی لحاف روی سر کشید. یکی گفت: «انالله و انا الیه الراجعون» از جا کنده شد و ایستاد پشت پنجره اتاق، و چشمهای تاریکی را کاوید. فاطمه با پیسوز روشن به سرعت از کنارش گذشت. و صدای بلند بغض آلود کربلایی را شنید: «فاطمه میرزا عیسی به رحمت خدا رفت»
فاطمه آخ کشید و دستها را روی سر گذاشت و با صدای بلند به گریه افتاد. محمدتقی بغض کرد و با عجله گیوههایش را پا کرد و بیاینکه با کسی حرفی بزند از خانه بیرون رفت، یاد گفته چند روز پیش میرزا عیسی افتاد:
«اجل لب بام خانهام نشسته، حیف که نگارش خاطرات دوران وزارتم نیمه تمام میماند».
همه جا ظلمات بود، حتی یک ستارهای در آسمان کورسو نمیزد. «انا لله و انا الیه الراجعون»
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران