مجموعه کتاب های از سرزمین نور: شب رویش غنچه نور،داستان بعثت پیامبر اسلام(ص)(جلد سیزدهم)

مجموعه کتاب های از سرزمین نور: شب رویش غنچه نور،داستان بعثت پیامبر اسلام(ص)(جلد سیزدهم)

قیمت : ۸۰,۰۰۰ ریال
این مجموعه که مخاطب آن نوجوانان هستند، در هر مجلد به فرازی از زندگی رسول گرامی اسلام پرداخته است.قالب نوشته ها داستان است و جدا از نام کلی مجموعه که “از سرزمین نور”است، هر مجلد نیز عنوان ویژه خود را دارد.این عناوین به ترتیب عبارت اند از:داستان زمزم(داسنان زندگی نیای پیامبر)، آنچه خدای کعبه اراده کند(داستان زندگی پدر پیامبر)، و ان ستاره که دنباله دار می آید(داستان تولد پیامبر)، یتیم نظر کرده(داستان خردسالی پیامبر)، آن قصه که در کتاب ها آمده بود(داستان دیدار عبدالمطلب با شاه یمن)، با من سخن بگو مادر(داستان زندگی مادر پیامبر)، ماجرای سپاه فیل(داستان حمله ابرهه به مکه)، آن پدر بزرگ دوست داشتنی(پایان کار عبدالمطلب)، سفر دراز شام(داستان نوجوانی پیامبر)، خورشیدی در خانه خدیجه(داستان جوانی پیامبر)، داستان سیل آن سال(داستان جوانی پیامبر)، شب رویش غنچه نور(داستان بعثت پیامبر)، ای جامه بر سر کشیده، برخیز(داستان بعثت پیامبر)، روزگار دراز رنج(از دعوت آشکار تا آغاز هجرت به حبشه)، روزنه ای به رهایی(داستان هجرت حبشه).

قابل ذکر است،این مجموعه به صورت یک جا یا تک مجلد ،موفق به در یافت جوایزی از دومین جشنواره قصه های قرآنی،ائمه ،معصومین و پیامبرن،جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان،کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،مجله سلام بچه ها،انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان،و جشنواره کتاب شهید حبیب غنی پور شده است.همچنین متن این مجموعه در دهه 1370 در طول دو سال(ساعت هشت و نیم صبح های جمعه ) به صورت روایت نمایش از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و سپس با ترجمه به چند زبان از شبکه های برون مرزی صدا نیز به همان صورت روایت نمایش پخش گردید و مورد استقبال مخاطبان واقع شد.اضافه آنکه دست اندر کاران این مجموعه خاصه نویسنده آن، ضمن شرفیابی به حضور مقام معظم رهبری،مورد تقدیر ویژه معظم له واقع شدند.

بخشی از کتاب:

محمد، در همهٔ عمر، کار را دوست می داشت، و از آن هرچند دشوار ترسی نداشت. ولی خلوت و تنهایی را، از هر کار دیگری بیشتر دوست می داشت.
«خوشا شبانی! خوشا گسترهٔ آزاد و خاموش صحرا! »
حالا او هرچند پا بر پلهٔ چهلم عمر گذاشته بود، اما آن انسی که از کودکی با طبیعت پیدا کرده بود، رهایش نمی کرد. کاش باز برایش آن امکان و فرصت می بود، تا به دامن ساکت و آرام آن پناه می برد، و در تنهایی عمیق و پر راز و رمز خود، غرق می شد!
در شهر، گفت و گو و رفت و آمد و شلوغی و کار و هر آنچه از خوب و بد در جریان بود، ناخواسته، ذهن را به خود مشغول می کرد. دیوارها و تنگناهای کوچه ها و خانه ها، مثل قفس هایی، راه را بر پرواز اندیشه به عمق ها و اوج ها می بستند. افق ها بر نگاه بسته بود؛ و دل، سخت، تنگی می گرفت. به همین سبب، اندیشه ها پست، و نظرها کوتاه می شدند. در صحرا، شرایط دیگری بود. آنجا، هستی، بکر و بی هیچ ناخالصی، در هر سو دامن گسترده بود. خوش ترین مجال برای محمد، تا بی هیچ سدی، موج های بلند اندیشهٔ خود را به هر طرف روانه کند، و با چشم دل، عمیق، به مطالعهٔ کتاب عجیب و هزار لای طبیعت بپردازد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.