مجموعه کتاب های از سرزمین نور : آن پدربزرگ دوست داشتنی؛ داستان زندگی پدربزرگ پیامبر اسلام(ص) (جلد هشتم) (نگارش سوم)
قیمت : ۱۰۰,۰۰۰ ریال
این مجموعه که مخاطب آن نوجوانان هستند، در هر مجلد به فرازی از زندگی رسول گرامی اسلام پرداخته است.قالب نوشته ها داستان است و جدا از نام کلی مجموعه که “از سرزمین نور”است، هر مجلد نیز عنوان ویژه خود را دارد.این عناوین به ترتیب عبارت اند از:داستان زمزم(داسنان زندگی نیای پیامبر)، آنچه خدای کعبه اراده کند(داستان زندگی پدر پیامبر)، و ان ستاره که دنباله دار می آید(داستان تولد پیامبر)، یتیم نظر کرده(داستان خردسالی پیامبر)، آن قصه که در کتاب ها آمده بود(داستان دیدار عبدالمطلب با شاه یمن)، با من سخن بگو مادر(داستان زندگی مادر پیامبر)، ماجرای سپاه فیل(داستان حمله ابرهه به مکه)، آن پدر بزرگ دوست داشتنی(پایان کار عبدالمطلب)، سفر دراز شام(داستان نوجوانی پیامبر)، خورشیدی در خانه خدیجه(داستان جوانی پیامبر)، داستان سیل آن سال(داستان جوانی پیامبر)، شب رویش غنچه نور(داستان بعثت پیامبر)، ای جامه بر سر کشیده، برخیز(داستان بعثت پیامبر)، روزگار دراز رنج(از دعوت آشکار تا آغاز هجرت به حبشه)، روزنه ای به رهایی(داستان هجرت حبشه).
قابل ذکر است،این مجموعه به صورت یک جا یا تک مجلد ،موفق به در یافت جوایزی از دومین جشنواره قصه های قرآنی،ائمه ،معصومین و پیامبرن،جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان،کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،مجله سلام بچه ها،انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان،و جشنواره کتاب شهید حبیب غنی پور شده است.همچنین متن این مجموعه در دهه 1370 در طول دو سال(ساعت هشت و نیم صبح های جمعه ) به صورت روایت نمایش از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و سپس با ترجمه به چند زبان از شبکه های برون مرزی صدا نیز به همان صورت روایت نمایش پخش گردید و مورد استقبال مخاطبان واقع شد.اضافه آنکه دست اندر کاران این مجموعه خاصه نویسنده آن، ضمن شرفیابی به حضور مقام معظم رهبری،مورد تقدیر ویژه معظم له واقع شدند.
بخشی از کتاب:
محمد، کوچه های شیب دار مکه را پشت سر می گذاشت، و شتابان به سوی پدربزرگش می رفت. شیب مسیر، به آن پاهای کوچکی که بر زمین صاف هم طوری حرکت می کرد که انگار بر سطح شیب داری می رود، تنشی دوچندان می داد: زانوها در زیر سنگینی تن، کمی خمیده می شدند؛ و نیمهٔ بالایی تنه، در هر قدم ،کمی رو به جلو، لنگر برمی داشت. در زیر نگاه او، مکه، مثل برکه ای که سنگ سیاه بزرگی به میان آن انداخته شده باشد، مانند موج هایی دایره وار، گسترده شده بود.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران