ماشین از کار می افتد
قیمت : ۶۶,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:کتاب حاضر، مشتمل بر دو داستان کوتاه با عنوانهای «ماشین از کار میافتد» و «اتوبوس آسمانی» است. این نویسنده را، بیشتر به خاطر رمانهای فوقالعادهاش میشناسند، اما در این دو داستان کوتاه تاثیرگذار نیز او خیال و مجاز را با هم پیوند میدهد. در «ماشین از کار میافتد» میخوانیم: «بشریت خود را زیرزمین محبوس کرده و در دام آسایشی ماشینی گرفتار آمده و در اتوبوس آسمانی پسرکی کم سن و سال به سفری میرود که والدینش آن را غیرممکن میدانند».
درباره کتاب
ای ام فورستر را بیشتر به خاطر رمان های فوق العاده اش می شناسند اما در این دو داستان کوتاه تاثیرگذار نیز او خیال و مجاز را با هم پیوند می دهد.
در ماشین از کار می افتد بشریت خود را زیر زمین محبوس کرده و در دام آسایشی ماشینی گرفتار آمده و در اتوبوس اسمانی پسرکی کم سن و سال به سفری می رود که والدینش آن را غیرممکن می دانند.
توضیحات
«ماشین از کار میافتد» دربردارنده دو داستان از ای. ام. فورستر(1970-1879)، نویسنده انگلیسی است.
در داستان «ماشین از کار میافتد»، انسانها در جایی در زیرزمین زندگی میکنند و آسایشی ماشینی آنان را دربرگرفته است. در «اتوبوس آسمانی» پسر نونهالی به سفری میرود که پدر و مادرش آن را ناممکن میدانند.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
«با گذر از یک دالان، یک آسانسور، یک راهآهن لولهای، یک سکو و یک در کشویی وشتی به اتاق پسرش رسید که دقیقا شبیه اتاق خودش بود. حتی میتوانست بگوید که این ملاقات زاید بوده. دکمهها، دستگیرهها، میز مطالعه با آن کتاب، دما، جو، روشنایی- همه و همه دقیقا یکسان بودند. و اگر خود کیونو، که از گوشت و استخوانش بود، سرآخر در کنارش میایستاد هم چه فایدهای داشت؟ زن آن قدر مودب بود که با او دست بدهد.
در حالی که چشمانش را به سمتی دیگر برگردانده بود این گونه سخن گفت: «من اینجام. بدترین سفر ممکن را داشتم و کلی ارتقای ذهنیام را به تعویق انداختهام. ارزشش را ندارد کیونو، ارزشش را ندارد. وقت من خیلی با ارزش است. چیزی نمانده بود که نور خورشید بهم بخورد و من با گستاخترین آدمها برخورد کردم. فقط برای چند دقیقه میتوانم اینجا بمانم. هر چی میخواهی بگو و بعدش من برمیگردم.»
کیونو گفت: «من تهدید به بیخانمانی شدهام.»
حالا تازه به او نگاه کرد.
«تهدید به بیخانمانی شدهام و نمیتوانستم چنین چیزی را توی ماشین بگویم.»
بیخانمانی به معنی مرگ است. قربانی در معرض هوا قرار میگیرد و به همین خاطر میمیرد.
«بعد از آخرین باری که با تو حرف زدهام، بیرون رفتم. آن اتفاق ناخوشایند رخ داد و آنها من را پیدا کردند.»
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران