قصه ی خوابهای من(پشت پنجره آسمان)
قیمت : ۶۰,۰۰۰ ریال
خواب دیدم: آسمان پنجرهای داشت. بچهای همقد من، پشت پنجره، دستهایش را زیر چانهاش گذاشته بود. من دستم را برایش تکان دادم و پرسیدم: «چرا ناراحتی؟» او گفت: «چون تنها هستم.» گفتم: «خب، من دوستت میشوم.» چشمهایش مثل ستاره درخشیدند و خندید. برای اینکه او را بیشتر خوشحال کنم،گفتم: «وقتی به زمین بیایی چند شاخه گل از باغچهی حیاط را به تو میدهم.» او گفت: «اگر تو هم به آسمان بیایی، چند ستاره به تو میدهم.» بعد، توی فکر رفت و پرسید: «راستی، با ستارههایی که به تو میدهم، چه میکنی؟» گفتم: «آنها را به مادرم میدهم تا دکمههای پیراهنش کند. تو با گلهای من چه میکنی؟» با خوشحالی گفت: «من آنها را به مادرم میدهم تا کنار موهایش بگذارد.» من و بچهی پشت پنجره، خیلی باهم دوست شدیم! و مادرمان را خیلی هم دوست داشتیم.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران