علل تزلزل تمدن غرب
قیمت : رایگان
معرفی کتاب
در تمدن غربی انسان همواره از فهم نیروی راستین خدادادی خود بیبهره مانده و به مقاصد اصیل دل نمیبندد و فطرت و شریعت برای او کهنه شده و از این رو با پائین ترین و فرسوده ترین مرتبه وجود می خواهد عمر خود را به انتها برساند و لذا همواره گرفتار بحران بوده و هست و برای رفع این بحران از منبع لایزال غیب هیچ بهره ای نمی برد و به همین جهت باز بحران دیگری می آفریند و بیشتر از قبل از افق های قدسی دور می شود.
این کتاب بر فرهنگ دنیای متجدد نقد اساسی و زیربنایی دارد، شاید گفته شود طرز فکر گوینده، مدرن و امروزی نیست. اما سوال این است که آیا متوجه یاس عمیقی که تمدن مدرن به جان انسان مدرن فرو کرده است، شده اید؟ یاس از رسیدن به شکوفایی ابعاد روحانی انسان. این کتاب تلاش دارد تا اولا؛ خواننده را نسبت به جایگاه این یاس آگاه کند. ثانیا؛ نگرانی ما را از ادامه ی حیات جدای از تمدن غرب، از بین ببرد. و امید به امکان حیات توحیدی و زندگی حقیقی را رشد دهد، و جایگاه تحقق حیات توحیدی را در این دنیای سراسر بحران روشن نماید، تا نه از آن یاس ها جای پائی در زندگی بماند، و نه زندگی توحیدی غیرقابل دسترس گردد.
خلاصه اثر
با نگاه به فهرست کتاب متوجه خواهید شد این کتاب بر فرهنگ دنیای متجدد نقد اساسی و زیربنایی دارد، شاید گفته شود طرز فکر گوینده، مدرن و امروزی نیست. اما سوال این است که آیا متوجه یاس عمیقی که تمدن مدرن به جان انسان مدرن فرو کرده است، شده اید؟ یاس از رسیدن به شکوفایی ابعاد روحانی انسان. این کتاب تلاش دارد تا اولا؛ خواننده را نسبت به جایگاه این یاس آگاه کند. ثانیا؛ نگرانی ما را از ادامهی حیات جدای از تمدن غرب، از بین ببرد. و امید به امکان حیات توحیدی و زندگی حقیقی را رشد دهد، و جایگاه تحقق حیات توحیدی را در این دنیای سراسر بحران روشن نماید، تا نه از آن یاسها جای پائی در زندگی بماند، و نه زندگی توحیدی غیرقابل دسترس گردد...
از مقدمه کتاب: 1- در شرایطى که بشر امروز همچون انسانى مست به در و دیوار مىخورد و مشکل را در و دیوار مىپندارد و با آن گلاویز مىشود و هرگز مستى خود را نمىیابد و در نتیجه ریشه مشکلات و آشفتگىها را نمىشناسد و متوجه نیست ریشه مشکل در خود او است، بیش از هرکارى لازم است با نگاهى حکیمانه مشکلات وضع موجود ارزیابى شود تا بشر به جای رفع مشکل، مشکل را عمیقتر ننماید. امید به رویایی که فرهنگ غربی در قرن هجدهم به دنبال آن بود، چشمبستن به حال و آیندهی تاریخ جهان است. رویایی که پایانیافته و بر سر علم و آزادی مورد نظر غرب آن آمده که امروز شما نهتنها در غرب که در کل جهان با آن روبهروئید. 2- عالم معنا؛ عالمى است واقعى که کثرت و بعد و گذشته و آینده و جهل و غفلت در آن راه ندارد. عالمى است که حقایق همه و یکجا در آن حاضر است، و اگر بشر با آن عالم ارتباط پیدا نماید و سنتهاى اجتماعىاش با آن مقام جمعالجمع مرتبط شود و انتظام گیرد، دیگر سردرگمى و بحران براى او معنا نخواهد داشت. با اندک تامل و تحقیق روشن مىشود که ریشهی بسیارى از مشکلات نوظهور بشر امروز در گسیختن او از عالم معنا بهوقوع پیوسته است. ما میخواهیم ببینیم بشریت در طی تاریخ چهارصدسالهی دنیای مدرن چه چیزهایی بهدست آورد و چه چیزهایی را از دست داد و سپس تاریخ معاصر خود را بازخوانی کنیم. 3- اروپاى بعد از رنسانس بازتاب سقوط تدریجى انسان از مقام بندگى خدا است، به قعر درهی عصیان. عصیان در مقابل بندگى خدا و سقوط در درهی انسان محورى یا اومانیسم. تا آنجا که کار به عصیان انسان متجدد علیه ماهیت الهى خویش کشید و زندگىاش از نشاط معنوى و روحانى خالی گشت و بودن خودش برایش مسئله شد. بشر به وسیلهی انبیاء(ع) آگاه شده بود که: «براى انسانبودن باید متوجه مافوق انسان بود»؛ در حالیکه بشر متجدد با طرح اومانیسم یا انسان محورى، خود حیوانىاش محور وجود و انگیزه انتخابهایش شد. ...
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران