عطر گل های داوودی
قیمت : ۵۸,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:کتاب حاضر، مشتمل بر دو داستان کوتاه با عنوانهای «عطر گلهای داوودی» و «مرد نابینا» است. نویسنده در داستانهای کوتاه خود روابط پیچیده خانوادگی افرادی را به تصویر میکشد که با مسائل عاطفی خطیری مواجه میشوند. دریکی از دو داستان این مجموعه زنی با وقوع یک فاجعه درمییابد که هیچگاه همسر خود را نمیشناخته و در دیگری مرد نابینایی که در جنگ جهانی اول نابینا شده است، به آرامش غیرمنتظرهای میرسد. «عطر گلهای داوودی» داستان خانوادهای فقیر است که در حاشیه خط آهن زندگی میکنند و مرد در معدن کار میکند و دائمالخمر است. یکشب که مرد دیر به خانه میآید زن تصور میکند او به میکده رفته است و شروع به سرزنش مرد در نزد خود مینماید اما سرانجام متوجه میشود که او در حین کار در معدن مرده است.
درباره کتاب
دی. اچ. لارنس در داستان های کوتاه خود روابط پیچیده خانوادگی افرادی را به تصویر می کشد که با مسائل عاطفی خطیری مواجه می شوند. در یی از دو داستان این مجموعه زنی با وقوع یک فاجعه در می یابد که هیچگاه همسر خود را نمی شناخته و در دیگری مرد نابینایی که در جنگ جهانی اول نابینا شده است به آرامش غیرمنتظره ای می رسد.
توضیحات
«عطر گلهای داوودی» نوشته دی. اچ. لارنس(1930-1885)، نویسنده و شاعر انگلیسی است. این کتاب دو داستان کوتاه به نامهای «عطر گلهای داوودی» و «مرد نابینا» را در خود دارد. داستانهای این کتاب روایتگر احساسات در روابط پیچیده انسانی هستند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«آنها از ورودی فاصله گرفتند و موریس دیگر صدایی نمیشنید. اما با شنیدن صدای شاداب آن دو، اندوه کودکانهای بر قلبش سایه انداخت. حس کودکی را داشت که به حال خود رها شده باشد. او بیهدف و تنها مانده بود و نمیدانست باید با خود چه کند. اندوه یاس آوری بر جانش غلبه کرده بود. به هنگام لباس پوشیدن با حالتی کودکانه چند قدمی تلوتلو خورد. او لهجه اسکاتلندی برتی و اندک لهجهای کهایزابل به هنگام پاسخ دادن به او گرفته بود را دوست نداشت. از اندک خودپسندی که این لهجه درخود داشت بیزار بود. از لحن صریحی که ایزابل برای توضیح صمیمیت و سعادت شان به کار برده خوشش نمیآمد.
این کار آزارش داده و باعث شده بود رفتار بچگانهای پیدا کند، هرچند در این برهه از زندگی برای دوران کودکی دلتنگ شده بود. اما او حالا مردی نابینا و قدرتمند بود، مردی که از ناتوانی خود به ستوه آمده بود. او با وجود این ضعف نمیتوانست به خود تکیه کند و همیشه نیازمند کمک دیگران بود و همین امر او را عصبانی میکرد. او از برتی رید متنفر بود و در عین حال میدانست که این تنفر غیر معقول است و تنها ناشی از ضعف و ناتوانی خود اوست.
به طبقه پائین رفت. ایزابل تنها در اتاق پذیرایی نشسته بود. زن مرد را نگاه کرد که با سری افراشته و قدمهایی لرزان وارد اتاق شد. مرد به نظر سرحال و در عین حال غمگین میرسید. غمگین، کلمهای که چندین بار ایزابل با خود تکرار کرد.»
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران