صدایی که از اعماق وجودم می آمد
قیمت : ۳۵۰,۰۰۰ ریال
کتاب صدایی که از اعماق وجودم میآمد نوشته جناب آقای سیدمرتضی موسوی است که توسط انشارات نشر معارف به چاپ رسیده است.
این کتاب با قلمی ساده، روان و بدون پیچیدگی، داستان دختری مسیحی را روایت میکند که با تکیه بر حیا و عفت، نهایتا دین مبین اسلام و مذهب تشیع را انتخاب میکند.
بخشی از کتاب:
به خوابگاه رسیدم و در زدم. یکی از هم خوابگاهی های فاطمه در را برایم باز کرد. هم کلاسی خودم بود. نمی دانستم که با او در یک اتاق هستند. او را که دیدم خوشحال شدم، چون می توانست باعث ارتباط بهتر من با فاطمه باشد. البته هم کلاسی ام مثل من کاتولیک بود، ولی با خا نم آبی پوش مسلمان هم اتاق شده بود. او هم از دیدن من تعجب کرده بود، چون معمولا به جز چند مورد کوچک درسی و گفت و گوی در کلاس کاری با هم نداشتیم. او فکر کرد برای دیدن او به اتاقشان رفته ام. با نگاهش از من دلیل رفتنم به آنجا را پرسید. گفتم: «از این که اینجا می بینمت خوشحالم. نمی دونستم اینجایی. اومده م فاطمه رو ببینم.کمی از این حرف تعجب کرد و لبخند کم رنگی که روی لب داشت از بین رفت.
اما باز هم با خوش رویی من را به داخل دعوت کرد و گفت: «فاطمه داره نماز می خونه. باید منتظر بمونی تا تموم شه. تعجب کردم و حدس زدم که منظورش از این کلمه، عبادت مسلمانان است. گفتم: «دلم می خواد موقع نماز ببینمش. » البته اولین بار بود که اسم این عبادت را می شنیدم. رفتم و روی صندلی کنار پنجره نشستم. فاطمه در حال نماز خواندن بود، مثل وقت هایی که در کتابخانه همین کار را می کرد. دست هایش را به هم داده بود و به یک سمت که نمی دانم چرا آن سمت را انتخاب کرده بود، ایستاده بود. زیرلب چیزی می خواند، خم می شد، می ایستاد، سر بر زمین می گذاشت، می نشست و اعمالی را که انگار ترتیب خاصی داشتند انجام می داد. لباسش سفید بود. کنارش در یک طبقۀ کوچک، چند کتاب بود. یکی از کتاب ها را روی یک نگهدارندۀ چوبی گذاشته بود که ضربدری درهم قفل شده بود.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران