شبیه کور شدن یک نقاش
قیمت : ۸۵,۰۰۰ ریال
پیشگفتار مولف
برگ هایی که خود را در مسیر رود رها کرده اند، با آنکه حس رهایی دارند، اما طعم آزادی را نخواهند چشید. نیرویی لازم است. قدرتی شگرف که در برگ نهفته نیست. برای چشیدن طعم آزادی، باید بذر بود. باید چیزی در خود داشت، چیزی شبیه توان رشد کردن. چیزی شبیه توان بلند شدن. باید اهل مبارزه بود، چرا که برای تبدیل شدن، مبارزه لازم است. برای دفاع، برای رشد، برای تحقق حق، و برای رسیدن به کمال، مبارزه لازم است. برگ های رها شده به دنبال آرامش اند و بذر های رها شده به دنبال ریشه زدن، و این تفاوت، تفاوت بین آرزو و آرمان است.
در این مجموعه داستان، سعی در به تصویر کشیدن برگ ها و بذر ها شده و توصیه میکنم که داستان ها، به ترتیبی که در کتاب آورده شده، خوانده شود.
تقدیم به آنان که زندگی را، فقط صرف آرزو نمیکنند.
معرفی کتاب:
در بخشی از کتاب شبیه کور شدن یک نقاش میخوانیم:
چه مرگ فاجعهای، چه کسی دوست دارد اینگونه بمیرد. درحالی که از ترس مردن پنهان شدهای از گرسنگی بمیری.
غذایش را که تمام کرد، به گوشه دیوار خزید و دست زیر سرش گذاشت. از پنجره کوچک بالای دیوار نگاهی به ستارهها انداخت. همیشه ستارهها برایش یاد آور نازدار بودند. دلتنگیهایش را با دیدن ستارهها جبران میکرد و روزی را یاد میآورد که با نازدار، گله به چرا برده بودند و بالای تپههای چراگاه نشسته بودند و برای ستارهها اسم میگذاشتند. همان شب بود که چنگیز آنها را بالای تپه دیده بود و ماجرا را با هزار آب و تاب برای کدخدا تعریف کرده بود. چه روزها که نازدار به خاطر این شایعات در خانه زندان بود.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران