آنتوان دوسنت اگزوپری، در کتاب شازده کوچولو زبانی صمیمی و تاثیر گذار دارد. او در این داستان خستگی و دلزدگی‌اش از دنیای بزرگترها را بیان می‌کند و با زبانی کودکانه حرف می‌زند اما با این وجود نمی‌توان شازده کوچولو را کتابی صرفا کودکانه دانست زیرا اگزوپری اصولا نویسنده‌ای برای کودکان نیست. این کتاب توسط محمدرضا صامتی ترجمه شده است.

از ویژگی‌های بارز داستان شازده کوچولو صداقت نویسنده در نوشتن است. همانی که کودکان دارند و آدم بزرگ‌ها نه! او بسیار ساده حرف می‌زند، هر چه را که لازم باشد می‌گوید و دروغ نمی‌گوید، درست مثل بچه‌ها.

کتاب شازده کوچولو (The Little Prince) در قرن بیستم، یکی از پر فروش‌ترین کتاب‌ها بوده است و تاکنون 7 میلیون نسخه از این کتاب به چاپ رسیده است. به تعبیری، هر سال 100 نسخه از این کتاب منتشر می‌شود. این کتاب به 160 زبان ترجمه و بیش از 500 بار تجدید چاپ شده است. این کتاب پس از کتاب مقدس، پرفروش‌ترین کتاب بوده است.
آنتوان دو سنت اگزوپری (Antoine Saint-Exupery) در شازده کوچولو فقط حقایق را بیان می‌کند حقایقی که به عقیده‌ی او فراموش شده‌اند. او سعی دارد حقایق فراموش شده را یاد‌آوری کند و معتقد است همه‌ی انسان‌ها در درون خود شازده کوچولویی دارند که باید در صدد پیدا کردن آن برآیند. او در این کتاب دوست داشتن، مهربانی و عشق را به ساده‌ترین و در عین حال تاثیر گذارترین حالت ممکن، به نحوی کنایه آمیز از زبان کودکی که از سیاره‌ای دیگر آمده بیان می‌کند.
شخصیت اصلی کتاب شازده کوچولو فردی رویایی و تخیلی است که آرمان‌ها و آرزوهایی واقعی و قابل لمس دارد. او پسر بچه‌ای ست با لباس‌های صورتی و موهای طلایی که از سیاره‌ای دیگر آمده، سیاره‌ای کوچک که از 3 آتشفشان (که یکی از آنها خاموش است)، یک گل و بوته‌های مزاحم بائوباب تشکیل شده است. شخصیت داستان اگزوپری با وجود نگاه ساده و زندگی ساده‌اش دنیای بزرگی را در دل حرف‌هایش نهفته دارد، او در جایی از داستان از علاقه‌اش به گل سرخ و اهلی کردن روباه حرف می‌زند و این موضوع را چنان صادقانه بیان می‌کند که خواننده‌ی داستان ناخود آگاه از خود می‌پرسد: آیا خود تا به حال اهلی شده؟! یا کسی را اهلی کرده است؟!

جملات برجستۀ کتاب شازده کوچولو:
- خیلی در بین آدم‌بزرگ‌ها زندگی کرده‌ام. خیلی هم خوب شناختمشان. اما این باعث نشده که نظرم در مورد آنها عوض شود.
- هر کسی نمی‌تواند دوستی داشته باشد. و اگر او را فراموش کنم، مثل آدم‌بزرگ‌ها می‌شوم که دیگر به هیچ چیز جز اعداد و ارقام علاقه ندارند.
- آخه می‌دونی چیه، وقتی خیلی دلت بگیره، دوست داری غروب آفتاب رو تماشا کنی.
- آدم‌ها این حقیقت رو فراموش کردن. اما تو نباید فراموش کنی. تو همیشه مسئول اون چیزی هستی که اهلیش کردی. تو مسئول گلت هستی...
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.