معرفی کوتاه:کتاب حاضر، حاوی نه داستان کوتاه از «گابریل گارسیا مارکز» با عنوان‌های «دریای فرصت ازدست‌رفته»، «مرگ دائمی در ورای عشق»، «سومین تسلیم»، «سوی دیگر مرگ»، «گفتگو با آینه»، «تلخ‌کامی به خاطر سه تا خوابگرد»، «چشمان یک سگ آبی‌رنگ»، «کسی این رزها را به هم می‌زده است» و «شب کلاغ‌ها» است. داستان‌ها اغلب به سبک رئالیسم جادویی نوشته‌شده‌اند و ریشه اغلب آن‌ها را می‌توان در رمان «صدسال تنهایی» این نویسنده بزرگ یافت. مکان‌ها و شخصیت‌های این داستان‌ها آشنا هستند و مارکز در داستان‌هایی کوتاه به بزرگنمایی بخش‌های کوچکی از رمان «صدسال تنهایی» می‌پردازد. در بخشی از داستان «دریای فرصت ازدست‌رفته» می‌خوانیم: «در روزهای پایانی ماه ژانویه دریا ناآرام‌تر شده و شروع به آوردن آشغال‌های سنگین روی سطح خود به ساحل کنار شهرک کرده بود».

درباره کتاب
در روز‌های پایانی ماه ژانویه دریا نا‌آرام‌تر شده و شروع به آوردن آشغال‌های سنگین روی سطح خود به ساحل کنار آن شهرک کرده بود.و چند هفته بعد همه چیز آنجا با حالت غیر قابل تحمل آن‌ها آلوده شده بود.از آن زمان به بعد دنیا دیگر ارزش زیستن را نداشت و یا دست کم تا ماه دسامبر بود.به همین دلیل کسی از ساعت هشت شب به بعد بیدار نمی‌ماند.اما سالی که مستر هربرت به آنجا آمد،دریا دیگر تغییر نکرد.نه حتی در ماه فوریه.و بر‌عکس صاف‌تر و شفاف‌تر شده و در طول شب‌های نخست ماه مارس بوی گل‌های رز را نیز پخش می‌کرد.
«سومین تسلیم» مجموعه داستان‌های کوتاهی از گابریل گارسیا مارکز(2014-1927) نویسنده‌ کلمبیایی برنده نوبل ادبیات است. این مجموعه شامل داستان‌های کوتاهی چون «مرگ دائمی در ورای عشق»، «سوی دیگر مرگ»، «سومین تسلیم» و «چشمان یک سگ آبی رنگ» است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
حالا در داخل تابوتش قرار داشت و آماده‌ی دفن شدن بود. با وجود این‌ها می‌دانست که نمرده است. یعنی اگر سعی می‌کرد از جایش برخیزد، این کار را به راحتی می‌توانست انجام بدهد، در نهایت به صورت روح. اما ارزش زحمت کشیدنش را نداشت. لذا بهتر بود بگذارد درست در همان جا در اثر مرگ بمیرد، که ناشی از ناخوشی‌اش بود. مدتی می‌شد که دکتر با لحن خشکی به مادر وی گفته بود: «مادام، بچه‌ی شما مرض گور دارد، به هر حال او مرده است.» و بعد چنین ادامه داده بود: «البته ما دست به هر کار ممکن خواهیم زد تا او را در ورای مرگ زنده نگه داریم. و موفق خواهیم شد فعالیت ارگانیکی او را از طریق یک سیستم پیچیده‌ی هضم اتوماتیک، فعال نگه داریم. فقط فعالیت موتور و حرکات خود به خود او فرق خواهند کرد. زندگی او را در حین رشد و نمو که باز هم به‌طور عادی ادامه خواهد داد، زیر نظر مراقبت خودمان قرار خواهیم داد. یعنی به زبان ساده، زندگی بعد از مرگ است. یک مرگ واقعی و حقیقی...»
او این کلمات را به خاطر می‌آورد، اما با سردرگمی. شاید هم آن‌ها را نشنیده بود و همه‌ی‌شان ساخته و پرداخته‌ی مغز او در زمانی بود که دمای بدنش در حین بحران تب تیفوئیداش بالا رفته بود.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.