وقتی صادقترین کلام هستی به کسانی که اصوات کائنات را میشنوند و بهترینها را انتخاب میکنند، بشارتی به پهنای ملکوت میدهد، به انسان منت میگذارد و به او راه رهایی از ظلمات و تاریکی، نادانی و جهل و طریق وصل به انوار منیر هدایت، دانش و بینش را مینمایاند، آیا جز این است که نهیبی دلنشین، گوش جان را مینوازد که: «بیایید جان دلبندانمان، پاره های تنمان و فرزندانمان را سرشار از خوبیها، زیباییها، سادگیها و شادیها کنیم »
معرفی مختصر کتاب
کتاب مصور حاضر، داستانی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان برای گروه‌های سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان سه بزغاله کوچک، بزرگ و خیلی بزرگ در حال گردش در دشت بودند که در آن‌طرف رودخانه علف‌های خوبی دیدند. آن‌ها خیلی گرسنه بودند، اما برای رفع گرسنگی باید راهی برای رفتن به آن‌طرف رودخانه پیدا می‌کردند.

مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.