سرمایه گذاری در کدام بازار؟ : راهنمای تحلیل گران بازارهای سهام
قیمت : ۵۰,۰۰۰ ریال
بازارهای مالی جهانی همهروزه میلیاردها دلار گردش مالی دارند. در این بازارها مجموعههای متفاوتی برای خرید و فروش موجود هستند، از خرید نسبتا ساده یک سهام گرفته تا تجارت موجودات عجیبوغریب مانند پر پروانهها. شراکت در هر سطحی شامل در نظر گرفتن این موضوع میشود که بازار مدنظر به چه سمتی حرکت خواهد کرد. اساسا دو راه برای تحلیل مسیر آینده هر بازاری وجود دارد؛ خواه بازار سرمایه، ارز، نرخ سود یا کالا باشد: یکی دربرگیرنده تحلیل بنیادی و دیگری تحلیل تکنیکال یا فنی است. کارشناسان این دو روش تحلیل با هم اختلافهای زیادی دارند و اقتصاددانان، تحلیلهای این دو گروه را قبول ندارند. مولفان این کتاب، کوشیدهاند با نشان دادن کاستیهای تحلیلهای بنیادی و تکنیکال و روش انکاری اقتصاددانان، راهی مطمئن پیش روی سرمایهگذاران بگذارد.
توضیحات کتاب:
کتاب «سرمایهگذاری در بازار»، دو راه برای تحلیل مسیر آیندهٔ هر بازار میبیند: یکی تحلیل بنیادی آن و دیگری تحلیل فنی.
تحلیلگران بنیادی، همهٔ متغیرهای اقتصادی مربوط را میسنجند و سپس قضاوت میکنند که قیمت یک سهام یا بازار همان چیزی است که آنها به عنوان قیمت عادلانه تخمین زدهاند؛ یا بیشتر یا کمتر است؟ تحلیلگران فنی هم معتقدند که در هر زمانی، قیمتها نشاندهندهٔ همهٔ آن چیزی هستند که در خصوص یک بازار یا سهام شناخته شده است. در ادامهٔ همین طرز فکر، میگویند که بازارها نشاندهندهٔ رفتار انسانها هستند و رفتار انسانها هم که در طول زمان ثابت است. بنابراین رفتارهای قیمتی بازار را تا حدودی میتوان پیشبینی کرد.
«چرخهٔ تجاری» هم جزء لاینفک تحلیلهای بنیادی اقتصادی است و باور به ماهیت چرخهای بازارها، هستهٔ مرکزی تحلیلهای فنی است. بنابراین تحلیلهای چرخهای، نقطهٔ ارتباط میان تحلیل بنیادی و فنی است.
کتاب «سرمایهگذاری در کدام بازار؟» چگونگی برقراری ارتباط میان قوانین تحلیل بنیادی و فنی توسط تئوری چرخه را توضیح میدهد و با بهرهگیری از تئوری چرخه، راه سرمایهگذاری موفق را نمایانتر میکند.
معرفی کتاب:
کتاب سرمایهگذاری در کدام بازار؟ اثر دبورا اوون و رابین گریفیس، به توضیح چگونگی برقراری ارتباط میان قوانین تحلیل بنیادی و فنی توسط تئوری چرخه و چگونگی بهرهگیری موفق از این دیدگاه در وضعیت متغیر چشمانداز اقتصادی جهان پرداخته است.
کتاب سرمایهگذاری در کدام بازار؟ (Mapping the markets)، به این نکته اشاره دارد که اساسا دو راه برای تحلیل مسیر آینده هر بازاری وجود دارد؛ یکی دربرگیرنده تحلیل بنیادی و دیگری تحلیل فنی است. تحلیلگران بنیادی همهی متغیرهای اقتصادی مربوط را سنجیده و سپس قضاوت میکنند که آیا قیمت یک سهام یا بازار همان چیزی است که آنها به عنوان قیت عادلانه تخمین زدهاند؛ یا اینکه قیمتها نسبت به آنچه آنها سطح واقعی بازار میدانند، بیش از حد یا کمتر ارزشگذاری شده است. تحلیلگران فنی بر این باورند که در هر زمانی، قیمتها نشان دهنده همه آن چیزی است که در خصوص یک بازار یا سهام، شناخته شده است.
دبورا اوون (Deborah Owen) و رابین گریفیس (Robin Griffiths)، در کتاب به این مورد میپردازند که چگونه میتوان از تئوری چرخه برای پیشبینی اینکه کدام بخش بازار از تغییرات چشمانداز اقتصادی سالهای آینده بهره خواهد برد، استفاده کرد. هدف، پیشبینی دقیق از عملکرد هر بازاری در هر مقطعی از زمان در آینده نیست، بلکه هدف شناسایی وسیع روندهاست.
در بخشی از کتاب سرمایهگذاری در کدام بازار؟ میخوانیم:
عملکرد بازار از دیدی روانشناختی مانند ورزشکاری است که در تلاش برای بهبود رکورد قبلی خود است. رکوردی جدید موجی از انرژی مثبت و هیجان را در انسان ایجاد میکند. بیشتر ورزشکاران پس از رسیدن به اهدافشان به افتخارات خود بسنده نکرده و به دنبال موقعیت جدید و هدف دیگری میروند. بازار نیز همینطور است. وقتی که سرعت روند صعودی قبلی افزایش مییابد، سرمایهگذاران در پی هدف بعدی خواهند بود. زمانی که ورزشکاری موفق به شکست رکورد جهانی میشود، در صدر اخبار قرار میگیرد. بهطور مشابه، زمانی که بازار به بالاترین سطح خود میرسد، آن دسته از افرادی که هیچ علاقهای به بازارهای مالی نداشتهاند به بازار اهمیت داده و حتی ممکن است به خرید سهام نیز ترغیب شوند. واضح است که روندهای صعودی تا ابد ادامه نخواهند داشت. نیروی جنبش مثبتی که با رسیدن به سطوح بسیار بالا شکل گرفته بود در یک بازار کاهشی کمکم از بین میرود. در عوض سرمایهگذاران محتاطتر شده و سودهای خود را جمعآوری میکنند تا در نهایت بازار به حالت عادی بازگردد، درست مانند ورزشکاری که در نهایت باید بازنشسته شود.
دلیلی فنی در خصوص چگونگی ایجاد موج قدرتمندی از خرید در پی گذر از مرحله افزایشی قبلی وجود دارد. معمولا در نقاط اوج یک بازار فعالیتهای تجاری افزایش مییابد، چرا که برخی از سرمایهگذاران سود خود را برداشت میکنند، در حالی که تعدادی برای اولین بار در بازار سرمایهگذاری میکنند. به محض رکود بازار، سرمایهگذاران منطقی سهام خود را میفروشند، اما شواهد حاکی از آن است که بیشتر سرمایهگذاران منطقی نیستند. زمانی که در نهایت قیمتها به اوج خود یعنی میزانی که آنها خریداری کردهاند بازمیگردد، این خریداران مضطرب در پی فروش هرچه سریعتر سرمایهگذاری بیسود خود هستند. در مسیر رسیدن قیمتها به اوج خود، حجم معاملات افزایش مییابد، چرا که سرمایهگذاران در پی فروش داراییهای خود هستند.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران