ساکنان شهر بهشت
قیمت : ۵۰۰,۰۰۰ ریال
این اثر روایت ساده ایست از لحظه های خاص زندگی آدم هایی که یا همین الآن ساکن بهشت اند یا می کوشند که باشند.
مجموعه داستان «ساکنان شهر بهشت» دربردارنده 31 داستان با مضمون شهری است که برای گروه سنی جوان و نوجوان به نگارش درآمده است. داستان های این مجموعه، شما را یاد انتخاب هایی از زندگی خودتان می اندازد. انتخاب هایی که بارها و بارها در مقابلش قرار گرفته اید و یکایک آن ها در کنار هم می توانست بهشت زندگی شما را بسازد.
بخشی از کتاب:
مطمئنم هیچ کس نمی تونه رو دست کدبانوی خونه ی من بلند شه؛ خیالت تخت.
از دیشب تا حالا هزار بار به این حرفش فکر کرده ام. از وقتی با او ازدواج کرده ام، بیشتر از انگشت های یک دستم، از این قبیل تعریف ها به زبان نیاورده. فقط اگر از چیزی خیلی دلش قرص باشد ممکن است چنین حرفی بزند؛ آن هم با این لحن قاطع و مهربان. هر وقت یادم می آید، از ذوق اشک توی چشم هایم جمع می شود.
خیلی بد است که این قدر حساس باشم؛ مثل ندید بدیدها. مثل کسی شده ام که مدت ها صبر کرده و ناگهان و بی مقدمه در یک جمله ی کوتاه انتظارش به وقوع پیوسته است؛ نه توضیحی، نه مکثی، نه ادامه ای، همین. فقط یک خاطره ی شیرین می ماند. حق دارم یا نباید این قدر برایم مهم باشد؟ باید به خودم اعتماد داشته باشم؛ باید خودم برای خودم مهم باشم. نباید این قدر وابسته ی تعریف او باشم... اما نمی توانم.« کدبانوی خونه ی من » : دوباره به حرفش فکر می کنم« هی چ کس نمی تونه » به ساعت نگاه می کنم. سارا کم کم باید پیدایش شود. همه چیز را وارسی می کنم. خورشتم آماده است. همه جا از تمیزی برق می زند. از کاهو های شسته ی توی سبد آب می چکد. چیزی پیدا نمی کنم که کدبانوگری ام را زیر سوال ببرد. به فهرست کارهایم دوباره نگاه می کنم. سارا نیامد. حتم دارم تهچین درست کرده، به هر حال او هم می خواهد از تمام توانش استفاده کند. بی انصافی نکنم، تهچین هایش خیلی خاص است. مطمئنم یک لمی دارد برای خودش. اما خورشت من باید روی دست تهچیناش را بیاورد.
می آورد، وقتی آقا رامین از خورشتم تعریف کند، می توانم تصور کنم سعید چه حسی دارد. زنگ در، همراه با بوی تهچین توی آپارتمان می پیچد. سارا قابلمه اش را کنار اجاق می گذارد. خوشحال است. هر دویمان می دانیم مثل یک شوخی است؛ شبیه یک بازی.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران