زنی به نام من
قیمت : ۲۳۰,۰۰۰ ریال
نمی دانم شنبه بود یا یکشنبه؟!
اما حتم دارم نم باران بود و وزش خنکی که شال بی سر و سامانم را بی سر و سامان تر می کرد!
یادت هست؟
آن مانتوی چهارخانه ی قهوه ای را؟
همانی که مجبور شدم کلی از کناره هایش درز بگیرم تا کمی به اندام نحیفم بیاید!
تو را از دور دیدم و انگشتان از سرما یخ زده ام را در هم قفل کردم. چرا من همیشه زودتر از تو می رسیدم؟
منی که باید همه ی مسیر را با اتوبوس و مترو و مینی بوس
طی می کردم و تو که ماشین سیاه و شاسی بلندت هوش از سر می برد!
می شود یک چیزی بین خودمان بماند؟
من شیدای آن موهایی بودم که بی هدف روی پیشانی ات ول می چرخید!
می دانی چرا؟
چون آن ها هم مثل من در به در اینجا و آن جا شده بودند!
راستی نام خارجی عطرت چه بود؟
همان عطری که از صد فرسخی چرخ می خورد و با تک تک پرزهای بینی ام دست به یقه می شد؟
باورت می شود؟ نامش هم که می آید قادرم بویش را بشنوم؟
واقعا چه می کنند این کالاهای بیگانه؟!!
هنوز به یک قدمی ام نرسیده بودی که بلند سلام کردم.
خاطرت هست؟
خندیدی و گفتی:
_ بهههه. احوال خانم هول؟
و من کیلو کیلو نیشکر در دلم آب کردند!
چشمکت را که دیگر نگو!
رسما از هستی ساقطم کرد!.....
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران