رویای ناخوانده

کتاب حاضر اثری از مریم علیزاده می باشد که توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" "پدر پدر پدر" کلمه پدر در گوش پرنیان طنین انداخت، گویی خون در رگهایش منجمد شد. بابک با مهربانی به او نگریست و گفت: این لطف رو به من میکنی پرنیان؟! پرنیان در سکوت به دست هایش که در هم قفل شده بود نگریست. این را مطمئن بود که اگر بابک از او خواستگاری کرده بود بدون لحظه ای تردید جوابش مثبت بود... بابک با دیدن سکوت طولانی پرنیان جعبه کادوئی کوچکی را به سمت او گرفت و گفت: ببین خوشت میاد؟! پرنیان سربلند کرد نگاهی به لبخند روی لبهای بابک انداخت و در حالیکه آنرا میگرفت، آرام گفت: چرا زحمت کشیدید! جعبه را گشود گردنبند زیبایی بود بانگین الماس، گوشه زنجیر را گرفت و آنرا بیرون آورد، تلالو نور خورشید روی الماس دیدنی بود، باصدای لرزانی گفت: اما آقای کیان این خیلی... بابک با متانت گفت: بهنوش همیشه میگفت سلیقه م تو خرید جواهر بی نظیره! نمیدونم تو چقدر با این مطلب موافقی!! پرنیان به بابک نگریست و گفت: واقعا زیباست ممنونم ازتون.