رومئو و ژولیت
قیمت : ۶۰,۰۰۰ ریال
کتاب رومئو و ژولیت تراژدی عاشقانه ویلیام شکسپیر است که به صورت نمایشنامه نوشته شده. در اصل شکسپیر این عشق باستانی را از روی شعری به همین نام الهام گرفته و با اضافه کردن جزییاتی دلچسب این نمایشنامه را تبدیل به یکی از محبوبترین آثار خود کرد.
داستان در مورد دو عاشق است که با پایانی بهتانگیز به هم نمیرسند اما نکته جالب این است که تمام این داستان در ورونا روایت میشود در حالی که شکسپیر هرگز آنجا را ندیده است. داستان از جایی شروع میشود که دو خاندان بزرگ ورونایی با هم دچار اختلافاتی میشوند و مشکلات زیادی در سایه این اتفاقات پدید میآیند.
دو خاندان، به شان و جاه یکسان، در ورونای دلکش و صحنۀ این داستان، از کینههای دیرین تا تمردی نوین ره میپیمایند و شهر گانان، دستها به خون یکدیگر میآلایند. میوهٔ جان نابختیار این دشمنان، دو عاشق ستاره سوختهاند که جان خویش میستانند و با نگونبختی غمبار و دریغانگیز و با مرگشان، خصومت والدان خود را به خاک میسپارند.
رومئو و ژولیت (Romeo And Juliet) اگرچه داستان عشق دو جوان است، اما در عین حال به روایت رقابت میان خانوادههای پا به سن گذاشته آنها هم میپردازد. نکته عجیب این است که با وجود اینکه دشمنی میان دو خانواده کپیولت و مونتیگو یکی از عناصر کلیدی این نمایشنامه است، اما هیچ وقت درباره ریشههای این کینه قدیمی صحبتی به میان نمیآید اما دو عاشق هنجار شکن این نمایشنامه میخواهند قوانین سختگیرانه اجتماعی را به نفع خودشان کنار بزنند. این عصیانگری جوانانه در نهایت به فاجعه منجر میشود. اما شکسپیر توقع دارد ما خودمان مقصر این تراژدی را پیدا کنیم.
اقتباسهای بیشماری از اثر جاودانه ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) به عمل آمده که شامل رقصهای باله، تئاتر، سینما، موسیقی، اپرا میشوند. بر اساس آمارهای بدست آمده رومئو و ژولیت به عنوان اولین نمایشنامهای که بیشترین تعداد تئاتر و فیلم از آن تهیه شده شناخته میشود.
ویلیام شکسپیر شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی است که او را بزرگترین نویسنده انگلیسی زبان میدانند. شکسپیر هم از نظر نمایشنامهها و هم از نظر تاثیری که روی ادبیات انگلیسی داشت بینظیر و مشهور است. به طوری که شعرها و نمایشنامههای او کلمات و اصلاحات زیادی را به زبان انگلیسی اضافه کرده است. اغلب آثار او شهرت زیادی کسب کردند و در سراسر جهان روی صحنه اجرا شدند. جالب است بدانید که او علاقهای به نگه داشتن آثارش نداشت و تمام نمایشنامه و شعرهایش بعد از مرگ او چاپ و منتشر شد.
در بخشی از کتاب رومئو و ژولیت میخوانید:
پرده دوم
رومئو همه چیز درباره روزالین را فراموش کرده است. او که زمانی حاضر به مرگ برای روزالین بود، اکنون در مقایسه با ژولیت، اهمیتی برای او قائل نمیشود. رومئو منتگیو است و ژولیت کاپولت. ملاقات این دو بسیار سخت خواهد بود. اما عشق آنها راهی پیدا خواهد کرد.
پرده دوم، صحنه اول
رومئو نمیخواهد که خانه کاپولت را ترک کند. بنابراین دوستان خود را فریب میدهد و سپس در باغی در پشت خانه کاپولت پنهان میشود. بنولیو و مرکشیو به دنبال او میگردند. آنها بیخبر از عشق جدید رومئو، تصمیم میگیرند که با بیان زیباییهای روزالین باعث تحریک رومئو برای محافظت از حریم روزالین شوند و او را پیدا کنند. اما این کار اثری بر رومئو ندارد. آنها سرانجام تسلیم میشوند و به سمت خانه میروند.
پرده دوم، صحنه دوم
رومئو در نزدیکی جایی که ژولیت را دیده بود میایستد. ناگهانی کسی را در پشت پنجره میبیند.
رومئو: او ژولیت است. به زیبایی خورشید در آسمان. به ستارگان شب نگاه میکند، در حالی که چشمانی درخشانتر از آن ستارگان دارد. پرندگانی که چشمان او را میبینند، روز و شب را اشتباه میگیرند.
ژولیت به بیرون پنجره نگاه میکند و صورتش را روی دستانش قرار میدهد. او غرق در اندیشه رومئو است. بدون اینکه متوجه حضور رومئو شود، شروع به صحبت میکند.
ژولیت: رومئو! چرا اسم تو باید رومئو باشد؟ خانوادهات را رها کن. اسمت را رها کن. همه چیز را رها کن. اگر نمیتوانی من کاپولتها را رها خواهم کرد. تنها نام توست که دشمن من است. اما نام چه اهمیتی دارد؟ رز اگر نام دیگری هم داشت، باز به همان زیبایی بود. نامت را تغییر بده تا بتوانیم باز هم با هم باشیم.
رومئو: مرا عشق بخوان! من دیگر هرگز رومئو نخواهم شد. من از نام خودم بیزارم چون تو آن را دشمن خود میدانی.
با اینکه ژولیت حتی صد کلمه هم از رومئو نشنیده است، اما به سرعت صدای او را تشخیص میدهد.
ژولیت: تو اینجا چه میکنی؟ چگونه تا اینجا آمدهای؟ دیوار عمارت بسیار بلند است.
رومئو: دیوار سنگی نمیتواند عشق را بیرون نگه دارد.
ژولیت: اگر خانوادهام تو را اینجا ببیند، حتما کشته خواهی شد.
رومئو: اگر دشمنی آنها پایانی بر زندگی من باشد، اهمیتی نمیدهم. نمیخواهم بدون عشق تو زنده بمانم.
ژولیت: اگر عاشق من هستی، به زبان بیاور. میخواهم بشنوم.
رومئو: به ماه آسمان سوگند میخورم.
ژولیت: نمیخواهم مانند ماه مرا دوست داشته باشی. ماه همیشه در تغییر است. نیازی نیست به چیزی سوگند بخوری.
در همین حال پرستار به ژولیت نزدیک میشود. ژولیت از رومئو میخواهد که همان جا بماند تا بازگردد. ژولیت باز میگردد. آنها درباره حسی که به هم دارند صحبت میکنند. ژولیت عشق خود را مانند دریایی بیمرز و عمیق میداند که هرچه بیشتر آن را بروز میدهد، بیشتر میشود. او به رومئو میگوید که اگر واقعا قصد ازدواج با او را دارد، در روز بعد پیامی برای او بفرستد. رومئو نمیخواهد ژولیت را ترک کند و به هر نحوی میخواهد این کار را به تاخیر بیاندازد. آنها نحوه فرستادن پیام را بررسی میکنند و دیگر حرفی برای گفتن ندارند. اما باز هم کمی به حرف زدن ادامه میدهند تا جایی که ژولیت به داخل میرود.
رومئو: خواب در چشمان تو استراحت خواهد کرد و آرامش در قلبت جای خواهد گرفت. کاش میتوانستم در چنین جایگاه زیبایی استراحت کنم.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران