کتاب رنگ خدا نوشته سید علی نجفی است.حجت الاسلام نجفی عارفی بود از تبار عشق و چون عاشق بود وقتی سخن می‌ گفت، مدام از جمال و جلال معشوق ازلی یاد می‌ کرد. این کتاب به اتفاقات ایام فاطمیه می‌ پردازد و زندگی و شهادت والاترین بانوی جهان اسلام را بررسی می‌ کند.

بخشی از کتاب:
دو تا ملک به هم رسیدند و از هم پرسیدند و جویا شدند این گفت که تو از کجا می آیی و آن گفت تو از کدام ماموریت می آیی؟ گفت نمرود ادعا کرده بود که این خدایی که انبیاء می گویند اگر هم هست ما او را می کشیم و ما قدرتمان افزون است و در آن جمعیت کثیری که بودند تیری به سوی آسمان رها کرد که ما خدای آسمان را می کشیم. من از طرف خدا مامور بودم یک ماهی را بر سر آن تیر بزنم که آن تیر خون آلوده برگردد. تیر خون آلود برگشت و این را دلیل بر اثبات مدعای خود دانست و مردم احمق هم در تعجب فرو رفتند و این مقدار آن را تامین کرد که تا این حد در ظلم و جنایت و تاریکی فرورفته نکند یک جایی شکست بخورد که جای شکست و نیاز دل به حسب فطرت بلافاصله می خواهد به آن طرف برود. آن
یکی گفت ماموریت من درست برعکس تو بود، گفت یک عبد صالحی روزه گرفته بود و غذایی درست کرده بود که افطار بخورد و مشغول نماز شده بود مستحب است در حال روزه نماز مغرب و عشاء را بخواند و افطار کند مامور شدم ظرف غذای او را واژگون کنم که بعد از این که نمازش تمام شد چیزی برای افطار نداشته باشد. این خیلی مهم است و ادراک این خیلی مشکل است یعنی جز دل سوخته این را باور نمی کند که چطور رابطه در این نیاز است و این نیازمندی هایی که ائمه نشان می دادند ملاحظه می فرمایید که چطور است و چه ارتباطی است و تمام نیازهای ما به لسان حال می گوید این نیاز ترا اسمی از اسماء خدا بی نیاز میکند.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.