در کتاب "راز" در مورد بیست و چهار معلم شگفت‌انگیز صحبت شده است. از گفته‌های آن‌ها در سرتاسر ایالات متحده و در طول زمان‌های مختلف فیلم برداری شده است، ولی با این حال حرف همه آن‌ها یکی است. این کتاب شامل گفته‌های اسرار آمیز این معلمان و هم‌چنین داستان‌هایی از نقش "راز" در زندگی آن‌ها است. تمام مسیرهای راحت، نکات و میان‌برهایی را که یادگرفته‌ام، در اختیارتان گذاشته‌ام تا شما نیز بتوانید آن زندگی را که در رویاهای خود تصور می‌کردید، در واقعیت داشته باشید.
وقتی فیلم "راز" در سرتاسر کائنات منتشر شد و بسیاری آن‌را مشاهده کردند، کم‌کم گزارشاتی از معجزه‌ها و حوادث عجیب به گوشمان رسید. بعضی افراد برایمان نوشتند که درد، افسردگی و بیماری مزمن آن‌ها درمان شده است؛ برای اولین بار بعد از تصادف، توانسته اند راه بروند؛ حتی بعضی‌ها از بستر مرگ نجات پیدا کرده بودند. هزاران گزارش مبنی بر‌این مسئله به دستمان رسید که این راز پول زیادی برای بعضی افراد به ارمغان آورده و چک‌های غیر‌منتظره‌ای از طریق پست به آن‌ها ارسال شده است. افراد از این راز برای رسیدن به خانه‌های مجلل، همسر، اتومبیل، شغل و پیشرفت‌های زندگی استفاده کرده‌اند و وضعیت تجاری بسیاری از افراد ظرف چند روز متحول شده بود. داستان‌های عاطفی زیادی هم به دستمان رسید که گفته بودند مشکلات ارتباطی کودکان ناهنجار رفع شده است.
مهم نیست چه کسی هستید و اهل کجا هستید. "راز" می‌تواند هر‌چیزی را که می‌خواهید برایتان به ارمغان آورد.
معرفی کوتاه:
روندا برن( -1945)، نویسنده استرالیایی کتاب‌های انگیزشی و نیروی تفکر است. کتاب راز مهمترین اثر این نویسنده است و موفقیت بزرگی را در مقیاس جهانی برای وی رقم زد.
در بخشی از پیشگفتار کتاب می‌خوانیم:
«یک سال پیش زندگیم از هم پاشید؛ از خودم بیش از حد کار کشیده بودم، پدرم به مرگی ناگهانی مرد، روابطم با همکاران و نزدیکانم به هم خورده بود. در آن زمان، نمی‌دانستم صبح روشن امید زندگیم از دل همین شب تاریک سرخوردگی‌ست که در حال دمیدن است.
پرتویی از «راز بزرگ» بر دلم تابیده بود و درکی اجمالی از آن به دست آورده بودم راز زندگی. این پرتو از کتابی بر دلم تابیده بود که قدمتی یکصد ساله داشت. این کتاب توسط دخترم هایلی به دستم رسیده بود. سرنخ راز را به دست گرفتم و در گذرگاه تاریخ راه افتادم و به دنبال آن به گذشته‌های دور رفتم. باورم نمی‌شد این همه آدم از راز باخبر بوده باشند؛ کسانی که در میان‌شان بزرگانی مانند افلاطون، شکسپیر، نیوتن، هوگو، بتهون، لینکلن، امرسون، ادیسون و اینشتین به چشم می‌خوردند.
با شگفتی از خود می‌پرسیدم: «چرا این راز را همه مردم نمی‌دانند؟ » اشتیاقی سوزان برای سهیم شدن این راز با همگان شعله‌ورم کرده بود. جستجویی را آغاز کردم برای یافتن کسانی که زنده بودند و از این راز باخبر.
آنها یکی یکی کشف می‌شدند. من آهن‌ربا شدم: به محض آنکه جستجو را آغاز کردم، استادان بزرگ و زنده‌ی دنیا یکی پس از دیگری به سوی من کشیده می‌شدند. هرگاه استادی را کشف می‌کردم، می‌دیدم او حلقه‌ای‌ست متصل به حلقه‌های دیگر زنجیره‌ی استادان بزرگ. اگر از راه درست دور می‌شدم، این بیراهه مرا متوجه‌ی چیزی می‌کرد و آن‌چیز مرا به استادی دیگر رهنمون می‌شد. اگر در اینترنت بودم و به‌طور «تصادفی» وارد سایتی می‌شدم، در آن سایت به اطلاعاتی بسیار مهم در همین زمینه دست می‌یافتم. در مدت چند هفته، به دنبال راز، مسیر چند قرن گذشته را طی کردم و در ضمن، کسانی را کشف کردم که در زمان حاضر زنده بودند و این راز را به کار بسته بودند.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.