معرفی کوتاه:کتاب حاضر، رمانی از نویسنده معروف پرتقالی، «ژوزه ساراماگو» است. این داستان از جایی شروع می‌شود که مرگ سراغ افراد یک سرزمین نمی‌رود و تا مدتی هیچ مرگی در محدوده جغرافیایی سرزمین مورد بحث گزارش نمی‌شود. این مسئله با واکنش‌ها و محاسبات تازه‌ای همراه است. نگاه طنزآمیز نویسنده به دست‌وپا زدن انسانی که ناگهان پس از تاریخی سرشار از کلیشه نابودی و مرگ، به بی‌مرگی دست‌یافته است، اما در این بی‌مرگی کاملا منفعل است؛ فضای جالبی در داستان می‌آفریند. پس از مدتی مرگ تصمیم می‌گیرد به میان انسان‌ها برگردد. ازاینجا به بعد مرگ شخصیتی از شخصیت‌های داستان می‌شود که با فرستادن نامه‌های بنفش‌رنگ، موعد مرگ انسان‌ها را به اطلاع آن‌ها می‌رساند. دوباره انسان منفعل به دست‌وپا می‌افتد و این بار شکل تازه‌ای از تحیر انسان در وضعیت تازه‌ای که در ایجاد آن دخالتی ندارد، به چشم می‌آید. نویسنده که با درازگویی‌های گاه ملال‌آور همه‌چیز را در موقعیت نهایی فراهم می‌کند، ناگهان مرگ را در وضعیت تازه‌ای قرار می‌دهد؛ این بار مرگ منفعل می‌شود. چراکه نامه‌های بنفش‌رنگ یکی از کسانی که موعد مرگش فرارسیده است، برگشت می‌خورد.

درباره کتاب
این داستان از جایی شروع می شود که مرگ سراغ افراد یک سرزمین نمی رود و تا مدتی هیچ مرگی در محدوده جغرافیایی سرزمین مورد بحث گزارش نمی شود. این مسئله با واکنش ها و محاسبات تازه ای همراه است. نگاه طنزآمیز نویسنده به دست و پا زدن انسانی که ناگهان پس از تاریخی سرشار از کلیشه نابودی و مرگ به بی مرگی دست یافته است اما در این بی مرگی کاملا منفعل است فضای جالبی در داستان می آفریند. پس از مدتی مرگ تصمیم می گیرد به میان انسان ها برگردد از این جا به بعد مرگ شخصیتی از شخصیت های داستان می شود که با فرستادن نامه های بنفش رنگ موعد مرگ انسان را به اطلاع آنها می رساند.

توضیحات
«درنگ ‌مرگ» نوشته‌ی ژوزه ساراماگو(2010-1922) نویسنده پرتغالی و برنده جایزه‌ی ادبی نوبل است. محوریت این رمان در خصوص مرگ و نحوه مواجهه‌ی جامعه با آن است.
«درنگ مرگ» داستان شهری است که به طور ناگهانی از یک روز مشخص به بعد هیچ‌کس نمی‌تواند بمیرد. نخست افراد شهر این پیروزی‌شان بر نابودی را جشن می‌گیرند اما با گذشت زمان نبود مرگ ایده‌های دینی، باورهای جامعه‌شناسانه و نظریات فسلفی را به چالش می‌کشد. حتی چالش‌هایی اقتصادی را نیز با خود به همراه می‌آورد. گروهی به نام «مافیا» تلاش می‌کند گریزی از این وضعیت پیدا کند...
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
دقیقا راس ساعت مقرر، نه یک دقیقه زودتر و نه یک دقیقه دیرتر نماینده گروه جنایی مافیا (به قول خودشان) تلفن زد تا پیغام وزیر را بشنود. رئیس دفتر وزیر برای ایفای نقش خود، شایستگی نمره بالایی را داشت. او در مورد پاسخ درخواست آن‌ها با لحنی روشن و قاطع و متقاعد کننده گفت که ماموران ما در جای خود می‌مانند اما غیرفعال هستند.» رئیس دفتر خوشحال بودکه در عوض برای مافوقش پاسخ قانع‌کننده‌ای دارد، بهترین پاسخی بود که درآن شرایط می‌توانست دریافت کند. حالا اجازه دهید نظرات این جنایتکاران را مورد بررسی قرار دهیم. این گروه که با کار پیچیده‌ای در سطح ملی مواجه شده بودند مجبور بودند بسیاری از کارمندان مجرب‌تر خود را به کار گیرند. این افراد مسئول دیدار با خانواده‌هایی بودند که حداقل حاضر بودند خود را با دلایل با ارزشی از زیر بار سنگین عزیزان بیمارشان رها کنند تا آن‌ها تا ابد عذاب نکشند. استفاده از اطلاعات ماموران دولت می‌توانست کمک بزرگی به مافیا باشد.
در عوض مافیا به آنان اجازه می‌داد که از سلاح مورد علاقه‌شان یعنی فساد، باج‌گیری، تهدید و ارعاب استفاده کنند. همین سنگی که ناگهان وسط جاده انداخته بودند به پای وزیر کشور فرو رفت و موجب آسیب جدی به حرمت حکومت دولت شد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.