در مسیر انتظار : وقت رفتن : لحظه های ناب پرکشیدن
قیمت : ۵۸,۰۰۰ ریال
روایتی باید گفت، قصهای باید خواند از آنان که ماندند و ما رفتیم؛ مایی که خود را به گذر زمانه سپرده و با باد ملایم همچو پری خویش را به دربهدریهای دوران سپردیم.
حکایتی باید گفت، حکایتی زیبا، حکایتی ماندنی از رفتن...
(1)
سرای اول: وقتی سر سوداییاش، هدف ترکش خمپاره شد، لبخندی از جنس نور بر لبانش نشسته بود.
دستش را بالا آورد، شاید به نشانه سلامی دیگر و رفت تا برای همیشه جاودانه بماند. وقتی هوا روشن شد و وقت نجوا فرا رسید، تیمم کرد و نشسته نماز صبح را خواند.
ناگهان پس از چند دقیقه صدای آشنای «الله اکبر» خبر از تیری داد که به قسمت راست سر او اصابت کرده بود...
سرای دوم: شب عجیبی است. سکوت، خلوت و خاموشی شب، همه را به خود فرا میخواند. فرمانده گردان سخن میگوید و بچهها گریه میکنند. گهگاه بغضی گلوی فرمانده را میفشارد.
ساعتها بعد وقتی به دنبال گمگشتهاش میگشت، وقتی از نفس میافتاد، چشمانش به صورتی با تبسمی آشنا و قدیمی گره میخورد، که شتابان برای وضو حرکت میکرد. در همین نزدیکی کبوتری به انتظارش نشسته بود.
صدای نهیبی به گوش رسید. پس از فروکش کردن گرد و خاک و دود، انگار سالم به طرف سنگر میرفت.
چهرهاش از همیشه آرامتر و معصومیتش بیشتر بود! بدون اینکه با کسی حرف بزند وارد سنگر شد. دستش را روی قلبش گذاشته بود.
کمی بعد، دهانش پر از خون شد؛ ترکش به قلبش اصابت کرده بود...
خودش را به طرف روزنامهای که در سنگر افتاده بود کشاند. با صدای آمبولانس، بیرون دویدم. چشمانش چه میدید؟!
دستش را روی قلبش میگذاشت و برمیداشت و روی روزنامه چیزی مینوشت.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران