در مسیر انتظار : قراره که... : حکایتی نو از غربتی عجیب
قیمت : ۷۰,۰۰۰ ریال
قدم اول: کلاس و مد
دوربینی دستش بود. با هر قدم میایستاد و از صحنههای جالب فیلم میگرفت. جمعیت همچنان به او بیاعتنا هستند.
مگه ما دوربین ندیدهایم؟!
زیر لب با خودش میگفت: «کاش یه کمی جلوتر میاومد از منم فیلم میگرفت. اینجوری خیلی روشنی موهام تو چشم نمیاد.»
اولین قطعه فیلم، آماده تکریمه.
ساعت 30/6 صبح، کنار ایستگاه اتوبوسرانی زل زدند به همدیگه.
عجب تیپی زده! کاش منم از این تیشرتها داشتم. این چند مدت بدنسازیه باید خودشو نشون بده. اینقدر پول خرج کردم برای کی؟
دوستش که پشت سر اون داره از پله اتوبوس میره بالا، نیشخندی میزنه و آروم میگه:
بدبخت! اگه اونو بپوشی، باید از ساعت چهار بیدار بشی. تازه نزدیکای ساعت پنج نصفشو پوشیدی، نصف دیگهشم با یه زور و زری معلوم نیست تا قبل صبحونه چه جوری باهاش کنار بیای!
منو مسخره میکنی خروسی! با اون دماغ عملیت!
دماغم چشه؟ خیلی دلتم بخواد! میدونی چقدر خرجش کردم؟!
مهم نیست چقدر پول بابتش دادی. مهم شکلشه!، از کنار که نگاه میکنی یاد بادمجون میافتی!هه هه! پسر ناراحت نشیها، گفتم اول صبی حالشو ببری.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران