خاطرات دور
قیمت : ۱۲۰,۰۰۰ ریال
کتاب "خاطرات دور" نوشتهی داوود بختیاری دانشور به مرور خاطرات و زندگی سردار شهید "حمیدرضا شریفالحسینی" میپردازد.
شهید حمیدرضا شریفالحسینی در 12 دی 1335 در مشهد به دنیا آمد. دوست نداشت بیکار بماند بنابراین در دوره دبیرستان در داروخانه مشغول به کار شد. در سال 1354 موفق به اخذ دیپلم شد در کنکور سراسری در قسمت اعزام دانشجو به خارج قبول شد ولی تحصیل در دانشگاه فنی-مهندسی مشهد را به اعزام به خارج ترجیح داد و در رشته راه و ساختمان مشغول به تحصیل شد.
در 10 اسفند 1362 برای ساخت پل شناور عازم جبهه شد. در حمله فاو که پل خیبر را میساختند با چند تن دیگر از مهندسین، شیمیایی شد. او در سال 1363 درجبهه کارهای زیادی انجام داد:
خبرگزاری و تنظیم کارهای سازندگی قرارگاه، اردوگاه منطقه 10 سوسنگرد، پادگان 35 کربلا، و...سرکشی از نیروهای آموزشی و تخریب قرارگاه، شرکت در سمینارهای فرماندگان، شرکت در جلسات مشترک سپاه و ارتش و...
شریفالحسینی در 21 دی 1365 در عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به دعوت حق لبیک گفت و پیکرش را در بهشت رضای مشهد به خاک سپردند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
آخرین نفر را که از کلاس بیرون کرد، در کلاسها را قفل زد و با پارو تا جلوی در حیاط، برفها را که تا زانویش میرسید، پاک کرد و از مدرسه زد بیرون. هوا گرگ و میش بود. نگاه کرد به آسمان. پر بود از ابرهای تیره و برفآلود.
چند لحظهای جلوی در مدرسه ایستاد و بعد راه افتاد طرف خانه که خیلی هم دور نبود. روستای رادکان در سکوت زمستانی سیاه به نظر میرسید. هیچکس، جز چند سگ ولگرد، دیده نمیشد. سگها با دیدنش شروع کردند به پارس کردن. پوشه زیر بغلش را بالای سر برد. سگها از صدا افتادند.
زبان بستهها، حتما گرسنهاند. کاش میتوانستم چیزیجلوشان پرت کنم. زمستان هم عجب مکافاتی است.
فکر کرد به شهر و دانشسرایی که از آن فارغالتحصیل شده بود.
شهر کجا و روستا کجا. چند سال باید از این روستا به آن روستا بروم؟
شانه بالا انداخت. عاشق شغلش بود. طاهره هم از آن زندگی راضی بود. به یاد طاهره و بچهای که در راه بود، افتاد. پا تند کرد. مامای پیر روستا، گفته بود زنش پا به ماه است و باید مواظب باشد. یکهو دلشوره گرفت.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران