جرم عجیبی که جان بولونای مرتکب شد
قیمت : ۵۸,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:کتاب حاضر، مشتمل بر دو داستان کوتاه با عنوانهای «صلیب آبی»، «جرم عجیبی که جان بولونای مرتکب شد» است. در این داستانها یکی از معروفترین و دوستداشتنیترین شخصیتهای پلیسی، شخصیت «براون»، ساختهوپرداخته نویسنده است، که روحانی خوشمشرب، کارآگاهی هوشیار و موفق است. در دو داستان این کتاب این کشیش متفکر و زیرک در پی کشف حقیقت و تعقیب مجرمین است. درواقع داستان پدر «براون» را نمیتوان در قالب داستانهای صرفا پلیسی گنجاند؛ چراکه نویسنده در این روایت، پیچیدگیهای روحی انسانها را در قالب گفتوگوهای میان شخصیتهای داستان بیان میکند، و بهعبارتدیگر آنچه برای نویسنده از اهمیت برخوردار است، نه کشف جرم، که پی بردن به ویژگیهای درونی شخصیتهای متفاوتی است که نماد افراد یک جامعه محسوب میشوند.
درباره کتاب
گیلبرت کیت چسترتن با نام اختصاری جی کی چسترتن در لندن زاده شد. فعالیت ادبی خود را از سال 1899 با انتشار نقدهای ادبی شروع کرد و سپس با انتشار نخستین رمانش با نام ناپلئون ناتینگ هیل که بنا به گفته خود او از یکی از رویاهای کودکی اش الهام گرفته بود ادامه داد. تا زمان مرگش بیش از صد جلد رمان، شعر زندگی نامه، تاریخ نگاری و نقد نوشت.
یکی از معروف ترین و دوست داشتنی ترین شخصیت های پلیسی شخصیت پدر براون، ساخته و پرداخته چسترتون است که روحانی خوش مشرب، کارآگاهی هوشیار و موفق است. در دو داستان این کتاب این کشیش متفکر و زیرک در پی کشف حقیقت و تعقیب ممجرمین است.
توضیحات
«جرم عجیبی که جان بولونای مرتکب شد» نوشته جی. کی. چسترتون(1936-1874)، نویسنده انگلیسی است. این کتاب دو داستان کوتاه را در بردارد.
در یکی از داستانهای این کتاب میخوانیم:
«اکنون از زمانی که این بزهکار بزرگ ناگهان از ناآرامکردن جهان دست کشیده بود، میگذشت؛ و زمانی که او متوقف شد، همان گونه که آنها بعد از مرگ رونالد گفتهاند، آرامش دلپذیری زمین را در برگرفت. اما در بهترین روزهایش، (البته منظورم بدترین روزهای اوست) فلامبو شخصیتی بود مانند قیصر، چهرهای مشهور و بینالمللی.
تقریبا هر روز صبح، روزنامهها تیتر میزدند که او برای رهایی از کیفر جرم بزرگش، دست به ارتکاب جرم دیگری زده است. او فرد شجاعی از اهالی گاسکوین با قامتی بزرگ و تنومند بود و داستانهای وحشتناکی از طغیان جسم بزرگ او بر سر زبانها بود؛ این که چه طور قاضی را کله پا کرده «تا عقلاش سر جایش بیاید.» یا این که چهگونه در خیابان ریوالی در حالی که با هر یک از دستهایش گردن پلیسی را گرفته و فرار کرده بود. در خصوص او باید گفت که قدرت جسمانی فوقالعادهاش عموما در جهت ارتکاب جرایمی استفاده میشد که بدون ریختن خون افراد بیگناه انجام میشد؛ و جرایم اصلیاش عمدتا سرقتهای هوشمندانه و بزرگ بودند، اما هر یک از سرقتهای او، جرمی جدید و ابتکاری بود که شرح آن ها داستانی خواندنی است. او همان کسی بود که کارخانهی عظیم لبنیات تایرولین را در لندن تاسیس کرد؛ کارخانهای که نه لبنیاتی داشت، نه گاوی، نه ارابهای نه شیری، اما هزاران مشتری داشت. او این کار را با عملیات سادهی برداشتن شیشهشیرهای بیرون در خانهها و گذاشتن جلوی در مشتریان خود انجام میداد.»
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران