جان به لب: مجموعه 35 داستان بر اساس خاطرات قضات دادگستری
قیمت : ۳۰۰,۰۰۰ ریال
کتاب جان به لب نوشته سعید زارع بیدکی مجموعه ای داستانی است که سعی دارد با بیانی شیوا و قلمی روان پرده از راز برخی پرونده ها و ماجراهای بین قاضیان و متهمان بردارد. ما بیشتر اوقات فقط احکام صادر شده از دادگاه را می شنویم اما غالبا از دو موضوع بی خبریم؛ ماجراهای مختلفی که قاضی برای صدور حکم پشت سر گذاشته و سرنوشتی که حکم دادگاه در زندگی متهم به وجود می آورد.
بخشی از داستان:
اتهامش را نوشته بودند «حمل 242 کیلوگرم تریاک ». نوبت رسیدگی به
پرونده اش رسید. از سرباز خواستم دستبندش را باز کند و راهنمایی اش کندداخل.
هنوز تو نیامده، سلام جانانه ای انداخت و با چشم های میخ شده به من، پا گذاشت داخل. چنان خرامان و خوش خوشک راه می رفت که گویی دستش در دست معشوق است و میان گلستان قدم می زند. شادمانی خاصی نشسته بود روی صورتش. احساس کردم یا چیزی مصرف کرده یا مشکل روحی - روانی دارد. بدون این که دستوری، تعارفی یا اشاره ای به نشستن کرده باشم، خودش را ولو کرد و لم داد روی صندلی روبه رو.
از او خواستم خودش را معرفی کند. گلویش را صاف کرد و گفت: «جعفرم، ولی شما می تونین آقا جعفر یا هرچی دوست دارین صدام کنین. » احساس کردم لابد دادگاه را به شوخی گرفته. سگرمه هایم را توی هم کردم و با جدیتی خشک، پرسیدم: «این دفعه دفعهٔ چندمته که به این اتهام دستگیر شدی؟ »
به موهایش که مثل کرک جوجه به هم ریخته بود پنجه ای فروبرد و گفت: «این موها رو توی این کار سفید کرده م، از تعداد به دره. »
دیگر مطمئن شدم اوضاعش مساعد نیست.
-پنجا ه و پنج سالت شده. کی قراره دست برداری از این کارا؟
سرفۀ خفیفی کرد. شانه هایش را داد بالا و حق به جانب گفت: «از اون آدمایی نیستم که مرتب شغل عوض می کنن. ادامه می دم تا اوستای اوستا بشم.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران