در مقدمه این کتاب این گونه آمده است:
«آغاز می‌کنم
بسم رب المهدی
دلم تو را می‌خواند
چنان که نی، نای را
دلم تو را می‌جوید
چنان که گم، راه را
دلم تو را می‌خواهد
چنان که طف، آب را»
« تمنای آب »
بعضی وقت ها اصلا حوصله نداریم، خودمان را گم کرده و یادمان می رود در کجا و برای کجائیم. برای فراموشی از این حیرت، مدام سراغ بازی و حاشیه می رویم. اهداف پوچ و ساختگی می سازیم؛ عوض کردن لبتاپ، موبایل، ماشین، لباس، وسایل منزل و ... . هر کدام تنوعی دارد که مدتی ما را مشغول می کند، اما همیشه که نمی شود در بازی بود؛ کوچکترین خلوت، ما را به خود می آورد که تشنه ایم. به امید رسیدن به آب، سرابها دیده ایم.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.