پیش از میلاد مسعود و مبعث فرخنده حضرت عیسی(ع)، شرایط تاریخی حاکم بر امپراتوری «روم» و «یونان» و غلبه فرهنگ‌های شرک‌آلود، زمینه‌های ظهور پیامبری آسمانی و مصلحی الهی را فراهم آورده‌بود.
از این رو، همه همت حضرت مسیح(ع) مصروف بازگرداندن مردم به فطرت پاک، احیای سنت‌های فراموش شده انبیای پیشین، ممانعت از تداوم جریان انحرافی و بزهکارانه کاهنان معبد و سرانجام، نوید فرا رسیدن ملکوت خداوند متعال شد. این همه به مذاق اشرار یهود خوش نمی‌آمد و بر آن شدند از اقدامات ایشان جلوگیری کنند.
در جلد پنجم «تاریخ فرهنگی قبیله لعنت»، به اجمال، به مهم‌ترین نقطه‌عطف‌های رفته بر مسیحیت و مسیحیان، از روز نخست تا قرون معاصر پرداخته و با تکیه بر منابع اصلی و مهم،‌ مستندسازی شده‌است.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
از آنجا که هر روز، بر تعداد پیروان حضرت عیسی(ع) در «بیت‌المقدس» افزوده می‌شد، یهودیان در بیم افتادند و پادشاهان یهود را برای متوقف کردن فعالیت‌های تبلیغی و تبشیری حضرت و یارانش (حواریون) تحریک کردند.
قوم یهود و ساکنان «فلسطین»، پیوسته منتظر بودند تا ماشیح ظهور کند و قوم خود را نجات بخشد... عیسی(ع) پس از ورود به «اورشلیم»، مستقیما به معبد رفت و همه‌روزه به تعلیم و تعلم ‌پرداخت. به همین دلیل، سران کاهنان و ملایان یهود، سعی کردند او را از میان بردارند.
در زمان ظهور مسیح(ع)، مردی به نام «پونتیوس‌پیلاطس» (26-36م.) والی و حکمران رومی سرزمین یهودا بود و هرودوس، فرمانداری کل استان جلیل را به عهده داشت.
سخنان رهایی‌بخش مسیح(ع)، برای زمانه کور و کر و «روم» مرده‌دل و ستمگر و کاهنان فرصت‌طلب زمان، گران می‌آمد؛ به طوری که به سعایت او برخاستند و به آزار و ایذائش کمر بستند.
پیلاطس، با آن‌که مردی ستمگر بود، اما راضی به از بین بردن مسیح نبود. شورای سنهدرین، یعنی پرقدرت‌ترین شورای یهود در آن زمان، عیسی(ع) را به مرگ محکوم نمود. پیلاطس بر اثر فشار مخالفان که فریاد می‌زدند: مصلوبش کن! مصلوبش کن! بالاخره حکم اعدام او را صادر کرد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
محمد سلیمانی
خوب