خلاصه کتاب:
یک روز تلخ، وقتی مسعود و مجید و مصطفی با سر و بدن خونی به خانه آمدند، همه فهمیدیم آقای سام کوتاه نمی‌آید.
پسرهای آقای سام، فهمیده بودند فرفره و روروک را کی ساخته‌اند و با یک کتک حسابی، زهر چشم گرفته بودند.
عمو محمود با ناراحتی گفت: کدوم نامردی این بلا رو سرتون آورده؟
عمو حسن فکری و گفت: اینجوری نمیشه.
هم فرفره شما باید بچرخه و هم چرخ زندگیه ما.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
09163358960
سلام

کلیپ کارتونی این کتاب موجود است

موضوع:,اشاره ای به انرژی هسته ای و عزت و ظلم و نظرات مختلف در قالب داستان کودکانه

کمال یگانه
فاطمه یگانه هستم این کتاب خیلی عالی بودممنونم