«برادرها» نوشته آذر خزائی شامل 12 داستان کوتاه در حوزه دفاع مقدس است. شخصیت این داستان ها برادرهایی هستند که با هم به جبهه اعزام شده اند و روایت هایی را بازگو کرده اند. به روابط عاطفی و احساسی در جای جای کتاب برخورد می کنیم. بردار بزرگتر احساس پدری نسبت به برادر کوچکتر دارد و از خود گذشتگی می کند و در جای دیگر، برادر کوچکتر از خود ایثار و رشادت نشان می دهد. نویسنده برای نوشتن این کتاب نزدیک به 100 عنوان کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس را خوانده و فیش برداری کرده است.
از متن کتاب:
آن روز، از همان اوایل صبح، نگرانی شدیدی داشتم. شب پیش عراق اکثر شهرهای مرزی را بمباران کرده بود. سیلی از مجروحین به بیمارستان روانه شده بود. دیگر تخت خالی نداشتیم. تعدادی از مجروحین را روی زمین خواباندیم. از اتاق عمل که خارج شدم دیگر رمقی برایم نمانده بود. از دکتر بخش اجازه خواستم کمی استراحت کنم. سردرد عجیبی چشم هایم را به شدت می آزرد. چند ساعتی راحت خوابیدم. بعد برای تحویل گرفتن کشیک به سرعت به بخش رفتم. بیماران را یکی پس از دیگری بازدید کردم و به تخت آخر نزدیک شدم. دکتر گفته بود که آن بیمار شرایط خوبی ندارد. با نزدیک شدن به تخت ناگهان سر جایم خشکم زد. مرتضی بود....
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.