برادر (داستان هایی از زندگی محمد(ص) و علی (ع))

کتاب داستان برادر، مجموعه ای است از داستان های زندگی حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) که با بیانی روان توسط جناب آقای نقی سلیمانی برای کودکان بازگو شده است.

بخشی از کتاب:

فاطمه هنوز دخترى نوجوان بود و در خانه پدرش، اسد پسر هاشم، به سر مى برد. یک روز زنى کاهن از کاهن هاى یمنى به مکه آمد. زن مى خواست به شام سفر کند. کاهن نگاه نافذى داشت و خیلى ها به پیش گویى هایش اعتقاد داشتند. دختران قریش دورش را گرفتند تا از آینده خود خبردار شوند. معمولا دخترانى که تازه بزرگ شده اند به آینده خود که فکر مى ک‏نند از شوهر و بچه هایى که خواهند داشت، پیشتر نمى روند و کاهن این را خوب مى دانست. فاطمه هم خیلى دلش می خواست درباره آینده خود بداند. دختران جوان مکه یکى ی‏کى پیش پیرزن یمانى زانو زدند و سرنوشت خود را از دهان چروکیده او شنیدند تا اینکه نوبت فاطمه شد.
فاطمه دختر رشید و زیبایى بود و درشت اندام مى نمود. پیرزن یمانى نگاه خیره اى به چشمان سیاه این دختر هاشمى انداخت و گفت: «در این چهره زیبا نور اقبال مى بینم .» آن وقت بنا به روش فال گیرها مى خواست براى سرنوشت او مقدمه بچیند که ناگهان خواب فراموش شده اى به خاطر فاطمه رسید. با دستپاچگى گفت: «خانم! گوش کنید... گوش کنید.
چند شب پیش خواب عجیبى دیدم. از شما خواهش مى ک‏نم این خواب را براى من تعبیر کنید .»
« - تعریف کن ببینم دختر زیبا .»
« - خواب دیدم چهار شمشیر و یک زره به دستم رسیده. با اینکه زیاد این چیزها را دوست ندارم احساس کردم خیلى براى من عزیز هستند»