معرفی کوتاه:
کتابچه حاضر،‌ از مجموعه داستان‌های مدرن کلاسیک، دربردارنده داستان‌هایی از «فرانسیس اسکات کی‌فیتز جرالد»، داستان‌نویس آمریکایی است. فیتز جرالد، در سیزده سالگی نخستین رمان کارآگاهی خود را در روزنامه مدرسه به چاپ رساند. نخستین رمان او با نام «این سوی بهشت» در سال 1920 منتشر شد که هم از نظر فروش و هم جلب توجه منتقدان، به پیروزی بزرگی دست یافت. کتاب حاضر شامل سه داستان کوتاه از سری داستان‌های کوتاه این نویسنده است که مضمون کلی آن‌ها برگرفته از تجربه‌های شخصی نویسنده است و افراط در بوالهوسی و فساد تدریجی را در زندگی نمودار می‌کند. داستان های فراانسوی اسکات فیتز جرالد به توصیف وضعیت نسلی با رویاهای درخشان و امیدهای واهی که در دهه های 1920 زندگی می کردند می پردازد. دهه ای که او آن را عصر جاز می نامد. فیتز جرالد در این سه داستان که در مورد یک بهبود یافته شکننده یک جام کریستال و یک زندگی از دست رفته است سعی دارد تا با نثری بدیع و ایجاد حس همدردی عمیق انسانی خیال پردازی و آرمان گرایی های جوانان آن دوره و کامیابی های به یغما رفته آنان را به تصویر بکشد.
توضیحات:
«بازگشت به بابیلون» نوشته فرانسیس اسکات فیتز جرالد( -1896)، نویسنده آمریکایی است. این کتاب 3 داستان کوتاه از وی را دربرمی‌گیرد.
در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم:
«بعد از ازدواج آقا و خانم هارولد پایپر، ظروف پانچ روی میزی چیده شد و جام بزرگ پانچ درست در وسط آن‌ها گذاشته شد. لیوان و گیلاس‌های شراب نیز در ویترین چیده شد و دو سوی آن‌ها با شمع تزئین شد و بعد از آن تلاش برای حفظ و نگهداری از آن‌ها شروع شد. البته با گذر زمان، دسته‌ی کوچک و ظریف شکلات‌خوری کریستال شکست و مجبور شدند تا آن را به عنوان یک بشقاب صرفا تزئینی به دیوار بالای راه‌پله، بزنند. وضعیت کاسه‌ی کوچک هم چندان تعریفی نداشت. گربه‌یی که در اطراف میز پرسه می‌زد آن را از روی میز به زمین انداخت و شکست. کاسه‌ی بزرگ‌تر هم به خاطر ضربه‌یی که پیش‌خدمت با ظرف شکر به آن زد لب‌پر شد. سپس پایه‌ی گیلاس‌های شراب یکی پس از دیگری شکست و آن‌ها هم از بین رفتند، حتی ظروف ناهارخوری به همین وضع دچار گشت. آخرین ظرف هم سرنوشت بهتری نسبت به بقیه‌ی ظروف پیدا نکرد. آن هم ناقص شد و به عنوان جامسواکی در قفسه‌ی حمام در میان دیگر وسایل قرار گرفت. البته عصر شیشه، با گذر زمان و در طی همین دوران که ظروف شیشه‌یی به مرور معیوب و ناقص می‌شد و از جذابیت‌شان کاسته می‌شد، کم‌کم به پایان خود می‌رسید. هرچند این ظروف، شکوه و زیبایی اولیه‌ی خود را، در روزی که خانم روجر که زن کنجکاوی بود و برای ملاقات با خانم هارولد پایپر زیبا و جوان آمده بود، به خوبی حفظ کرده بود.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.