انگار یه چیزی زیر تخت من بود

کتاب داستان «انگار یه چیزی زیر تخت من بود» شعری داستانی از امیرحسین عسگری طباطبایی درباره رسم امانت‌داری است. شاعر از یک داستان کوچک درباره امانت‌داری شروع می‌کند و سپس به مسایل بزرگتری مانند امانت‌های خدا در میان مردم می‌پردازد.

بخشی از کتاب:

انگار یه چیزی زیر تخت من بود
روی اونم یکدونه پیراهن بود
کتاب دوستم بود که جا مونده بود
پیراهنم جلدش رو پوشونده بود
همون کتاب قشنگ قشنگ قشنگه
همون کتاب خرگوش زرنگه
مامان اومد اون کتاب رو دستم دید
نگاهی کرد و با تعجب پرسید
عزیز دل، اون چیه دست شماست؟
مال کسی هست یا که مال شماست
قصه رو گفتم با کمی آب و تاب
قصه ی دیشب و رفیق و کتاب
قصه ی این که قصه رو دوست دارم
که این کتاب رو من چقدر دوست دارم
این که کتاب رو من نگه می دارم
تو بغلم، زیر سرم می ذارم
خنده ای کرد مامان و پیشم نشست
دست من رو گرفت با هر دوتا دست
...