کتاب اقتصاد و آرمان شهر نوشتۀ جفری هاجسن، نشان می‌دهد که چطور اقتصاد هنوز می‌تواند در درک مسیرهای ممکنی که جامعه ما می‌تواند در پیش گیرد، مفید باشد و به ما در گزینش سیاست‌هایی کمک کند که شاید در خدمت یکی از این مسیرها باشد.

از دید بسیاری از ناظران، فروپاشی بلوک شرق پس از وقایع 1989 نشان از منسوخ‌ شدن هر نوع تفکر آرمان‌ شهری داشت. گفته می‌شد که تاریخ در شکل کاپیتالیسم فردگرایانه غربی‌ به وضعیت پایانی خود رسیده است. اقتصاد و آرمان‌ شهر این گفتمان را به چالش می‌کشد و افق تازه‌ای را به روی مباحثات جدید انعطاف‌پذیر و تکثر‌گرایی می‌گشاید که به آینده‌های ممکن می‌پردازند.

نشان داده شده است که در گذشته، آرمان‌ شهر سوسیالیسم سنتی و آرمان‌ شهر فردگرایی بازار، هر دو، ناکارآمد بوده‌اند؛ به‌ ویژه برای اقتصاد پیچیده‌ای که باران نوآوری و نرخ پرشتاب یادگیری بشر پیش می‌رود. ایده «پایان تاریخ»، خود، تا حدودی بر این اساس به چالش کشیده می‌شود که تنوع گسترده و دیرپای نهادها و فرهنگ‌های موجود در خود [نظام] کاپیتالیسم را نادیده می‌انگارد. در بخش پایانی کتاب، با کمک یک چارچوب نظری پیشرفته و تکنیک‌های مدرن طراحی سناریو، آینده‌های احتمالی فراسوی کاپیتالیسم، که در حال حاضر هنوز ملموس نیستند، مورد بررسی قرار می‌گیرند.

اقتصاد و آرمان‌ شهر (Economics And Utopia)، فراتر از بررسی نظام‌های اقتصادی جایگزین، نشان می‌دهد که تصور یک آینده احتمالی به یک نظریه اقتصادی جدید و بازساخته نیاز دارد، که فرآیند یادگیری و نوآوری، و پوسته فرهنگی و نهادی آن‌ها را به‌ تمامی پوشش دهد. از این رو به‌ منظور درک فرآیندهای تغییر و تحول در اقتصادهای مدرن و نیز در نظر گرفتن آینده‌های احتمالی، تغییر در هسته نظریه اقتصادی ضروری می‌نماید.

جفری هاجسن (Geoffrey Hodgson)، نویسنده این کتاب، دانشیار اقتصاد در انستیتو مطالعات مدیریتی جاج دانشگاه کمبریج است. از میان انبوه آثار او می‌توان به اقتصاد و تکامل (1993)، اقتصاد و نهادها (1988) و اقتصاد دموکراتیک (1984) اشاره کرد. در نظرسنجی‌ای که هفته‌ نامه تجاری دایموند در ژاپن صورت داده است، او به‌عنوان بیست‌ و سومین اقتصاددان برتر تمام دوران انتخاب شد.

در بخشی از کتاب اقتصاد و آرمان شهر می‌خوانیم:

ایده مالکیت عمومی، اشتراک در مالکیت اموال، به پیدایش خود تمدن غربی بازمی‌گردد. برای مثال می‌توان در نوشته‌های یونان باستان، در کتاب مقدس، در دکترین‌های تعدادی از مصلحین مسیحی قرون وسطی، و در اتوپیای توماس مور (کومار، 1987؛ مانوئل و مانوئل، 1979) به اشاراتی از این دست برخورد کرد. با این حال در تمام این معانی متنوع، مفهوم نوین سوسیالیسم محصول مستقیم عصر روشنگری در قرن هجدهم است. سوسیالیسم بسیار مرهون آرمان‌های روشنگری از قبیل برابری و همکاری است. همچنین با عادات و رسوم خردباور آن عصر رقابت می‌کرد. افزون بر این، سوسیالیسم بارها به ریسمان خرد چنگ یازیده است، هم برای توجیه خود به‌عنوان یک جامعه برتر و هم برای فراهم‌آوردن اصول عملیاتی رهنمون‌ کننده برای نظم اجتماعی و اقتصادی آینده در تلاش برای بازسازی نظم اجتماعی-اقتصادی منطقی.

واژه سوسیالیسم کاملا جدید است و منشا آن به قرن نوزده برمی‌گردد. گذشته از socialismo در ایتالیا که معنای کاملا متفاوتی داشت، اصطلاحات فردگرایی، سوسیالیسم و کمونیسم تا پیش از دهه 1820 در اروپا وجود نداشتند. در فرانسه پیر لرو نامی مدعی شد که اصطلاح «سوسیالیست» را کمی پیش از سال 1834 ابداع کرده است (ژید و ریس، 1915، ص. 263). در سال 1827 کلمه سوسیالیست برای اولین بار در زبان انگلیسی در مجله Cooperative Magazine ظاهر شد که پیروان رابرت اوون در لندن آن را منتشر می‌کرد. بار دیگر در سال 1833 و در نشریه Poor Man’s Guardian از آن نام برده شد و سپس کاربرد آن شکل وسیع‌تری پیدا کرد (بستور، 1948). از دهه 1830، اوون و پیروانش سوسیالیسم را با «الغای مالکیت خصوصی» همراه کردند و بارها از این عبارت به‌ عنوان شعار خود استفاده نمودند.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.