این کتاب شرح مباحثه‌ای است میان اقتصاددانانی از طیف‌های مختلف فکری درباره‌ میزان توفیق تدابیری که محمد مصدق برای رویارویی با تحریم نفتی حاصل از ملی کردن صنعت نفت ایران در پیش گرفت. ملی کردن صنعت نفت در ایران عملی قهرمانانه انگار شد اما فراتر از این مرزها، قدرقدرتان جهانی آن را تهدیدی برای منافع خود و، شاید مهم‌تر، آغاز روندی می‌دیدند که می‌توانست همه‌ دنیا را درنوردد و به ملی شدن منابع طبیعی همه‌ کشورهای محروم و توسعه‌نیافته‌ بیانجامد. طبیعی بود که به مقابله برآیند و مهم‌ترین ابزارشان برای اعمال فشار، تحریم بود. حالا بیش‌ از شش دهه بعد از آن روزگار، همه‌ آن منازعات و نتایج و پیامدهایش، مرور تجربه‌ قبلی حتما بی‌فایده نیست. این کتاب که مشتمل بر چهار مقاله و یک پیوست است، تلاشی برای چنین کاری است.
توضیحات کتاب:
«اقتصاد تحریم نفت: جدال بر سر تجربه مصدق» مجموعه نوشتارهایی است به گردآوری و ترجمه بهرنگ رجبی.
این کتاب شرح مباحثه‌ای است میان اقتصاددانانی از طیف‌های مختلف فکری درباره‌ میزان توفیق تدابیری که محمد مصدق برای رویارویی با تحریم نفتی حاصل از ملی کردن صنعت نفت ایران در پیش گرفت.
نخستین مقاله‌ کتاب را پاتریک کلاسن و سیروس ساسان‌پور به ‌سفارش بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول نوشته‌اند. نظریه‌ محوری بحثشان این است که هر کشوری در مواجهه با فشارهای اقتصادی بین‌المللی، جهت تطبیق با شرایط تازه در سیاست‌های داخلی‌ تغییراتی می‌دهد که اگر این روند هوشمندانه و به‌سامان پیش برود، فشارها عملا بی‌اثر خواهند شد و سرنوشت بازی در جایی دیگر رقم خواهد خورد: پای میز مذاکره یا چنان‌که در مورد ایران (1332) شد، در خیابان و با کودتای نظامی.
مقاله‌ دوم نوشته‌ کامران دادخواه، استادیار آن‌زمان دانشگاه نورث‌ایسترن بوستون، به بررسی کارآمدی اقدامات واکنشی مصدق در برابر فشارهای غرب، می‌پردازد اما به نتیجه‌ای کمابیش معکوس می‌رسد و نتیجه می‌گیرد اگر کودتا هم نشده بود باز فرقی نمی‌کرد: دولت مصدق بختی برای دوام نداشت و دیر یا زود زیر فشارها درهم می‌شکست و اگر قدرت‌های خارجی هم کنار می‌نشستند، مردم ناراضی داخل کنارش می‌زدند.
در مقاله‌ سوم محمدقلی مجد بحث فنی اقتصاددان‌های قبلی را به‌روز می‌کند، با بحران‌های تازه‌تر گریبانگیر نفت ایران پیوند می‌زند و در انتها بر دلالت‌های امروزین و بعضا خطرناک برخی ادعاها در مورد توان داخلی تاکید می‌گذارد.
در مقاله‌ چهارم کتاب، کامران دادخواه، به مستندات تاریخی اشاره می‌کند که بسیاری از تحلیل‌های بعدی او را پیش از وقوع همه‌ اتفاقات بعدی هشدار داده و نخست‌وزیر را نه به رویارویی و سرکشی بلکه به مچ انداختن پای میز مذاکره فراخوانده بود.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.