اسپاگتی با سس قرمز
قیمت : ۷۵۰,۰۰۰ ریال
کتاب اسپاگتی با سس قرمز نوشته جناب آقای هادی حکیمیان است که توسط انتشارات نشر معارف به چاپ رسیده است.
کتاب پیش رو داستان پسر نوجوانی است که در کودکی پدر و مادر خود را از دست داده و با مادربزرگش زندگی میکند، حسینعلی با یکی از کارگران معدن روستایشان معامله ای کرده است و حالا به دنبال گرفتن حق و حسابش رفته است. حسینعلی در جریان داستان با زندگی آمریکایی هایی که در معدن کار می کنند و نحوه زندگی خانواده هایشان مواجه میشود.
توی معدن، بچه و پیرزن استخدام نمی کنن. بی خودم معطل نشید.
مرد طاس این را ضمن گذاشتن لیوان دسته دار پشت پنجرۀ اتاقک نگهبانی گفت. بعد آن یکی همکارش، که چشم های زاغ داشت و با تلفن حرف می زد، با حرکات سر و دست، به من و حسینعلی اشاره کرد که یعنی بروید پی کارتان.
مرد چشم زاغ من و حسینعلی را می شناخت. چند باری برای کار آمده بودیم و هر بار هم او دکمان کرده بود. اصلا مثل سگ پاچه می گرفت. برای همین هم ما دو نفر کمی از پنجره فاصله گرفتیم، اما ننه کردی جلوتر رفت و همین طور که موهای فلفل نمکی اش را زیر چارقد پنهان می کرد، آب دهانش را قورت داد و گفت: «با معصومه خانوم کار داریم. »مرد طاس لیوان چایش را برداشت و هورت کشید، دو بار پشت هم. بعد بی آنکه به ننه کردی نگاه کند، جواب داد: «ما اینجا همچین کسی نداریم. » حسینعلی که از بی اعتنایی نگهبان طاس کلافه شده بود، روی پنجه های پایش بلند شد و در حالی که سعی میکرد قدش را بلندتر کند، گفت: «مثل اینکه تازه اومدی، هان؟ قبلاها اینجا نبودی. »
لیوان دسته دار حالا کمتر از نصف چای داشت و از سرش بخار داغ بلند میشد. مرد طاس بی حوصله پشت میزش نشست:
«اولا که این فضولی ها به تو نیومده، ثانیا همچین اسمی توی لیست ما نیست. پس حتما اشتباه شده. »
ننه کردی که حالا درست چسبیده بود به میله های فلزی جلوی پنجره، با عصبانیت گفت: «چیچی رو اشتباه شده؟ این معصومه خانوم شما اومده بچۀ منو خر کرده که براش خروس بیاره. این بی عقل هم راه افتاده توی خاتون آباد، رفته در خونه های مردم، هرچی خروس توی ده بوده، جمع کرده و یه جا داده دست اون! »
حسینعلی که توقع شنیدن چنین حرفی را نداشت، قرچ قرچ سر و صورتش را خاراند که: «ا، بی عقل کدومه ننه! من بابت
کرایۀ هر دونه خروس، دو تومن با معصومه خانوم طی کردم. میدونی پولش چقدر میشه؟ »
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران