از میان دیوار
قیمت : ۶۰,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:کتابچه حاضر، از مجموعه داستانهای مدرن کلاسیک، دربردارنده داستانهایی از «لودمیلا پتروشفسکایا» است. او به عنوان بزرگترین نویسنده در قید حیات روسیه معرفی شده است. داستانهای او اغلب از ساختاری روانشناسانه و تا حدودی کودکانه بهره میبرند. پتروشفسکایا علاوه بر داستاننویسی، نمایشنامه نیز مینویسد و انیمیشنهای معروفی از نوشتههایش ساخته شده است. داستانهای این مجموعه روایتهای رویاگونه با مایه کمدی تلخ هستند. این داستانها روایت بیشهزارهای تاریک، تبدیل شدنهایی عجیب، نفرینهای ظالمانه، اندوه و امید هستند که در زمره تلخترین داستانهای جن و پری مدرن قرارمیگیرند.
درباره کتاب
لودمیلا پتروشفسکایا با عنوان بزرگترین نویسنده در قید حیات روسیه معرفی می شود او که علاوه بر داستان نویسی ید طولایی در نگارش نمایش نامه دارد و انیمیشن های معروفی از نوشتههای او ساخته شدهاست از عناصر روان شناسانه در داستان های خود بهره می گیرد. داستان های او عمدتا از ساختاری روان و تا حدودی کودکانی بهره می گیرد.
توضیحات
«از میان دیوار» نوشته لودمیلا پتروشفسکایا(-1938)، نویسنده زن روسی است. برخی او را بزرگترین نویسندهی زندهی روسیه میدانند.
این کتاب 5 داستان کوتاه از این نویسنده را در خود دارد. داستانهای این کتاب، روایتهایی رویاگونه با مایهی کمدی تلخاند.
در بخشی از داستان «از میان دیوار» از این کتاب میخوانیم:
«چهقدر صدا واضح از میان دیوار به گوش میرسید! همسایگان سابقاش به احتمال زیاد با یکدیگر نجوا میکردهاند؛ چراکه حتا یک کلمه هم از حرفهای آنها را متوجه نمیشد. دو زن نظافتچی حالا در مورد رفتار بیشرمانهی خدمتکاری در غذاخوری که از سهم غذای خدمهی نظافت برمیداشته و خود را با یک کلاهگیس آرایش میکرده، حرف میزدند. «فکرش رو بکن، تو سن و سال اون!» آنها چند دقیقه همینطور حرفهای بیربط زدند و بعد از آنجا رفتند.
اما السکاندر باید آنجا میماند؛ چراکه قلباش بهتر نشده بود. یکهفتهی بعد با دو بهیار که برای یک مادر و کودک تازه به دنیا آمدهاش پول جمع میکردند، ملاقات کرد؛ بچه به لباس نیاز داشت. آنها افراد بسیار محترمی بودند و به او فهماندند که که خانم مورد نظر همان همسایهی سابقاش بوده. الکساندر تمام پولی را که همراه داشت، به آنها داد؛ یک مبلغ قابلتوجه و نام خود را در لیست اهداکنندگان ثبت کرد و حالاش بهتر شد. جمعشدن پول به این معنا بود که زن همچنان میتوانست کودکاش را داشته باشد و روزهای سخت به پایان رسیده بود. دوباره از سوالکردن امتناع میکرد، اما سلامتاش به صورت محسوسی بازگشته بود.
الکساندر ثروتمند بود: مالک یک تجارت رو به پیشرفت بود و از بیمارستان کارهایش را مدیریت میکرد و از زمانیکه بیمار شده بود همچنان ثروتمندتر میشد.»
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران