معرفی کوتاه
نوشتار حاضر، حاوی خاطراتی است از نگارنده درباره‌ی پانزده سال اسارت که درباره‌ی محیط رشد و تحصیل، نیز اقامت امام خمینی در جماران مطالبی بازگو شده است. سپس از شروع جنگ، ورود به خط مقدم، آغاز اسارت در بصره تا ورود به اردوگاه تکریت و پذیرش قطعنامه‌ی 598 و بازگشت اسرا سخن رفته است.
مقدمه:
به کجا می رویم؟
چند سالیست که خداوند توفیق زیارت حضر ت امام رضا را نصیب من نموده تا به همراه خانواده چند روزی را در ایا م تابستان به مشهد برویم . امسال نیز همانند سالهای گذشته، یک ماه زودتر برا ی تهیه ی بلیت قطار ب ه یکی از دفاتر فرو ش مراجعه کردم . به افرادی که در صف خرید بلی ت بودند برگه ای برای در ج مشخصات ارائه شد . در یکی از ستونها نوشته شده بود که اگر از خانو اده ی شهید یا جانباز هستید علامت * بزنید که طبق مقررات تخفیفی در قیمت بلیت درد نظر گرفته شود . من با توج ه به اینکه در این مدت پانزده سال بعد از اسارت هیچ گاه از تخفیف بلیت قطار استفاده نکرده بودم به خود گفتم، می نویسم "آزاده"، شاید تخفیفی شامل حالمان شود . بالاخره نوشتم "آزاده" و مدارک را تحوی ل دادم. خانمی که مسو ول وارد کردن اطلاعات به سیستم جهت صدور بلیت بود حدود ا بیست ساله به نظر می رسید. او پس از اینکه بلیت چند نفر را صادر کرد و به آنها تحوی ل داد اس م مرا صدا زد و گفت : "آقا اینجا نوشته اید، آزاده "؟ گفتم : "بله". گفت: "آزاده دیگر کیست "؟ حالا هشت نه نفر دیگر پشت سر من منتظر اخذ بلیت شان بودند . ماندم که چه بگویم . خودم را داشتم جمع وجور می کردم که برایش "آزاده" را توضیح بدهم که همکار دیگرش که چند سالی از او بزرگتر بود کارت آزادگی مرا از او گرفت. نگاهی به آن کرد و گفت: "تخفیف شامل حال ایشان نمی شود".خلاصه بلیت ها با قیمت آزاد صادر شد و ما به مشهد رفتیم.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.